سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
تاریخ : یکشنبه 91/5/8

راهنمای نوشتن فیلمنامه

هر هفته یک قسمت جدید اضافه خواهد شد

نوشته اشکان جلالی فراهانی

آموزش فیلمنامه نویسی

مقدمه

امروزه در دنیای فیلمسازی ارزشمند ترین و کلیدی ترین نقشی که می توان برای شخصی در نظر گرفت، نویسنده فیلمنامه است. بی آنکه کسی حتی یک مطلب در رابطه با اهمیت این موضوع بیان کند، می دانیم که بدون داشتن فیلمنامه، فیلمی در کار نخواهد بود. بدون داشتن فیلمنامه خوب شاهد ساخته شدن فیلم هایی خواهیم بود که هر ساله در آرشیو ارگان ها و سازمان های مرتبط بایگانی می شوند و اگر خیلی شانس یار آن ها باشد تنها یکبار این فیلم ها دیده خواهند شد.

از این رو نویسندگان غیر حرفه ای و یا علاقه مندان به این هنر باید مواردی را همیشه در ذهن خود نگاه دارند تا دچار بد نویسی و سیر تسلسل در نوشتن فیلمنامه های بد و یا حتی افتضاح نشوند. بسیاری از کسانی که با آن ها راجع به خوب نوشتن صحبت می کنم حرفشان اینست:

(در سینمای ما کسی برای نوشته­ی  خوب ارزش قائل نیست. چیزی که فیلم رو می سازه رابطه است و نه فیلمنامه­ی  خوب)

اصلا اجازه بدهیم مسئله به این شکل باشد. مهم اینجاست که چه چیز ضرر می دهد و چه چیز ماندگار می ماند. اما در واقعییت، اصلا اینگونه نیست. حتی فیلم های بدی هم که ساخته می شود ، قرار نبوده است که فیلم های بدی باشند. همه تهیه کنندگان به دنبال فروش بیشتر فیلم خود هستند. ساخت فیلم خوب بدون داشتن فیلمنامه ای محکم ،ممکن نیست. پس اینجاست که رقابت آغاز می شود. هر تهیه کننده ای که حق تصمیم داشته باشد ،از بین فیلمنامه ها ،آن فیلمنامه ای را انتخاب خواهد کرد که به گمانش با کمک آن می توان فیلم بهتری ساخت.

یک دلیل دیگر برای تنبلی از سوی افراد علاقه مند به نویسندگی درآمد پایین این هنر است. باید بگویم در حقیقت اصلا اینگونه نیست. نویسندگان معمولی درآمد های خوبی دارند. با توجه به اینکه یک نویسنده به هیچ سرمایه ای برای ایجاد کسب و کارش نیاز ندارد، احتیاج به کسی برای اینکار ندارد و تنها با اتکا به داشته ها و آموخته هایش می تواند بهترین فیلمنامه ها را بنویسد ، می گویم که درآمد نویسندگان از بسیاری از مشاغل بالاتر است.

اما یک صحبت کاملا متفاوت با علاقه مندان دارم. اشخاصی که به موسیقی یا نقاشی علاقه مندند، سالانه هزینه های سرسام آوری برای آموختن این هنر ها انجام می دهند. هیچکدام از آن ها به این فکر نخواهند کرد که تنها برای کسب درآمد ، به سراغ هنر مورد علاقه خود بروند. تنها دیده شدن و یا شنیده شدن برایشان کافیست. حداقال در گام نخست کافیست.

پس شما اگر حرفی برای گفتن و داستانی برای تعریف کردن دارید ، همین امروز آموختن را شروع کنید. تنها با انگیزه­ی خوانده شدن. موفقیت و درآمد ، خود به خود جذب نوشته های خوب خواهند شد.

 

قدم اول

بررسی ایده

بررسی ایده اولیه یک تعریف ساده دارد که آنرا با ذکر یک مثال بسیار ساده برای شما شرح می دهم.

شما در یک میهمانی خانوادگی با حضور بیست تا سی نفر از افراد فامیل نشسته اید. بعد از صرف شام هر کس لطیفه ای را تعریف می کند. بعضی از لطیفه ها خنده چند دقیقه ای ، بعضی از آنها خنده ای کوتاه ، بعضی لبخند و بعضی از آنها سکوت حضار را باعث می شوند. در این بین یک لطیفه به یادتان آمده و می خواهید آنرا برای بقیه تعریف کنید. ابتدا خیلی منصفانه در ذهنتان لطیفه را قضاوت می کنید و سوال هایی شبیه به سوالات زیر از خود می پرسید:

آیا این لطیفه ارزش گفتن دارد؟

آیا این لطیفه خنده دار است؟

آیا گفتن این لطیفه کسی را ناراحت می کند؟

آیا این لطیفه مناسب تعریف کردن در چنین جمعی می باشد؟

وقتی که جواب این سوالات را یافتید می توانید با خیالی آسوده تر آنرا تعریف کنید و یا شاید هم برای حفظ آبرو از بازگو کردن آن منصرف شوید.نوشتن یک فیلمنامه هم دقیقا از همین جا شروع می شود. با بررسی حرف یا داستانی که در ذهن دارید.

باید همیشه به این فکر کرد که آیا کسی علاقه مند به دیدن و یا شنیدن داستان شما هست یا خیر.

فیلمنامه شما باید به نحوی آغاز شود که بیننده یا خواننده را با قصه درگیر کند. از نوشتن فیلمنامه هایی که یک ساعت آن صرف طرح مسئله می شود و در پایان و آن هم فقط چند دقیقه به ناگهان ، تمام معادلات به هم می ریزد و مشکلات با دست نویسنده و نه به دست شخصیت داستان حل می شود جدا خودداری کنید. هیچ تهیه کننده ای نه می خواهد و نه می تواند که فیلمنامه ای با آغاز ضعیف و منفعل را تا پایان بخواند.

پس در بررسی ایده خود به این نکته توجه داشته باشید. از خود بپرسید که آیا داستان من از ابتدا هیجان برانگیز و پر تنش است یا خیر؟

درگیری خواننده یا بیننده با داستان نه یک اولویت که یک امر اجتناب ناپذیرست. این اتفاق باید در فیلمنامه بیافتد. باز هم تکرار می کنم:

درگیری خواننده با فیلمنامه یک انتخاب نیست، یک اصل است.

بهترین راه برای اینکه بفهمید فیلمنامه یا ایده شما چقدر خواننده یا بیننده را درگیر خود می کند جواب دادن به این پرسش است:

آیا می توانم ایده ام را در دو جمله تعریف کنم؟

اگر به صورت منصفانه جواب آری گرفتید، فیلمنامه شما دارای یک ابزار قدرتمند برای برانگیختن حس کنجکاوی تهیه کنندگان و بینندگان است و آن ابزار را من (چسب فیلمنامه) می خوانم. چسبی قدرتمند که می تواند بیننده را فریم به فریم فیلم به دنبال خود بکشاند و او را روبروی پرده سینما و یا صفحه تلویزیون میخکوب کند.

اگر فیلمنامه یا ایده اولیه شما چسبناک نیست، آن را دور بریزید و یا به نحوی آن را روتوش و بازنویسی کنید تا پارگی های طرح دیده نشود.

قدم دوم

آیا ایده شما دست اول است؟

قدم دوم برای نوشتن یک فیلمنامه خوب ،بررسی این نکته است که آیا ایده من تا به حال تبدیل به فیلم شده است یا خیر. بسیار حیاتیست که وقتی دارید خلاصه فیلمنامه را برای تهیه کننده می خوانید ، تهیه کننده صحبت شما را با این جمله قطع نکند:

(آهان، الان قهرمان داستان می ره اونجا و فلان کار رو می کنه و...)

نباید اجازه داد داستان شما شبیه داستان های تعریف شده ، شود. اگر بنا به تکرار فیلم های موفق گذشته باشد کسی سراغ نویسنده ای تازه کار نخواهد رفت. سراغ کسی می روند که بتواند به راحتی بازنویسی مثلا فیلم (مادر) ساخته (علی حاتمی) را انجام دهد و از نمونه اصلی اش آنقدر بهتر باشد که ارزش دوباره کاری را داشته باشد. سراغ کسی می روند که امتحانش را چندین و چند بار پس داده باشد. 

هیچ تهیه کننده ای برای ساخت ورژن های جدید یک فیلم به سراغ نویسنده های تازه کار نمی رود. پس کلا بی خیال نوشتن ادامه فیلم های معروف شوید و داستانی بدیع را تعریف کنید. نو و تازه. خواننده را غافلگیر کنید. کلید غافلگیری آشنا نبودن با داستان است.

البته شما می توانید از یک تم آشنا استفاده کنید. تم ها هرگز تکراری نمی شوند. هیچ کس نمی تواند بگوید نوشتن راجع به عشق ، ایثار، خیانت و یا خیلی مضمون های دیگر تکراریست. فقط باید توجه داشت چگونه می توان راجع به عشق نوشت و داستانتان خواننده را به یاد تایتانیک و یا هزاران نمونه دیگر فیلم های عاشقانه نیندازد.

قدم سوم

شخصیت کیست؟

توضیح دادن در این مورد بسیار تکراریست. اما همچنان تعداد فیلم هایی با شخصیت پردازی قدرتمند بسیار کمتر از فیلم هایی با شخصیت پردازی افتضاح است. برای شخصیت پردازی مثالی از فیلم (جدایی نادر از سیمین) ساخته (اصغر فرهادی) ارائه می کنم.

در نماهای اولیه، آنجایی که دختر مشغول بنزین زدن است، وقتی به داخل اتومبیل باز می گردد ، پدرش او را مجبور می کند تا بقیه پول را از متصدی پمپ بنزین بگیرد. دختر ناراحت می شود. از اتومبیل خارج می شود و نزد متصدی می رود. پدر که در حال رویت ماجرا از آینه اتومبیل است به محض دریافت پول توسط دختر لبخندی می زند. همین لبخند و بخشیدن پول به خود دختر تا انتها تکلیف ما را با نادر و اتفاقات زندگیش روشن می کند. (برای نادر پول مهم نیست،او زیر بار نا حقی نمی رود). اگر فیلم را دیده باشید در انتها نیز همین صحنه به گونه ای دیگر تکرار می شود. نادر در منزل خانمی که برایش کار می کرد نشسته است و می خواهد دیه بچه را پرداخت کند. می گوید، من پول را می دهم اما این خانم دست روی قرآن بگذارند که من بچه اش را کشته ام.

می بینید؟ یک لبخند ، نگاه شخصیت به دنیایش را توضیح می دهد.

شخصیت پردازی کار سختی نیست. فقط نگاه کردن مردم عادی در زندگی روزمره باعث می شود شخصیت های شما از رو کاغذ بیرون بزنند و چند بعدی شوند. به همین سادگی.

 

 

 

 

 




ارسال توسط اشکان

اسلایدر