تاریخ : چهارشنبه 91/6/8
مترجم: حمیدرضا گرشاسبی
بخش آخر: سید فیلد
فرانک دارابانت، رهایی از شاوشنک
وقتی که در کمپانی های سینه موبیل سیستمز، سینه آرتیستس و کمپانی تولید خودمان، به دنبال مواد داستانی می گشتم و در واقع مدیر بخش داستان بودم، بیشتر از دو هزار فیلمنامه و حداقل 100 رمان خواندم. از آن موقع تا به حال که مدتی است به اندازه 25 سال، من هزاران هزار فیلمنامه را خوانده ام و آنها را ارزیابی کرده ام. در همه آن دوران، فهمیدم که فقط تعداد کمی از آنها ارزش فیلم شدن را دارند. و هنوز با وجود این احساس بدبینی که تازگی ها به دست آورده ام، وقتی یک فیلمنامه را برای خواندن دست می گیرم، با این امید شروع می کنم که این یکی از آنهایی باشد که قرار است مرا به وجد بیاورد. چه باور کنید یا نه، من وحشتناک دلم می خواهد که این طور شود. با هرکدام از فیلمنامه خوان های هالیوودی که حرف بزنید، احتمالاً همین را به شما می گویند.
من همیشه به دنبال تجربه « یک خوانش خوب» هستم.
یک خوانش خوب چیست؟ من نمی دانم آن را دقیقاً چگونه باید تعریف کنم. من فقط می توانم این طور بگویم که آن یک تجربه خواندنی پویاست که مرا از طریق یک سبک تصویری به هیجان می آورد؛ این سبکی است که به واسطه تصاویر آشکار می شود. این تجربه به یک روش مشخص نظر دارد. یک روش مشخص را احساس می کند و یک روش مشخص را قرائت می کند. یک فیلمنامه خوب از همان صفحه اول و کلمه اول، به درستی کار می کند. فیلمنامه محله چینی ها یک خوانش خوب است؛ و همین طور رهایی از شاوشنک، برتری بورن و ارباب حلقه ها.
آن چه مرا فوراً به خود جذب می کند، راه و روشی است که کلمات روی کاغذ ریخته شده اند. موج دار، تُنک تُنک و تصویری. من می توانم بگویم که آیا داستان در همان چند پاراگراف اول بنا شده است یا نه؟ آیا فیلمنامه با یک حادثه محرک و پویا افتتاح می شود؟ آیا توجه مرا جلب می کند؟ آیا شخصیت ها جذاب، کامل و سه بعدی هستند؟ آیا موضوع و موقعیت نمایشی به شکلی درست و آشکار تعریف شده است؟ آیا اطلاعات به قدر کفایت وجود دارند تا مرا به خود جذب کنند و من بخواهم به خواندن ادامه بدهم؟ آیا داستان ترکیبی از شخصیت های زیاد، پیرنگ های متراکم و پیرنگ های فرعی است؟ وقتی که من یک خوانش خوب را پیدا می کنم، می دانم آن چه جور چیزی است؛ یک انرژی و هیجان مشخص اتفاق می افتد که فوراً مرا جذب می کند. از همان صفحه اول و کلمه اول. من به دنبال سبکی از نوشتار هستم که کنشی روی کاغذ مثل نور حرکت می کند. و این زمانی است که من نمی توانم طاقت بیاورم و مدام صفحات را ورق می زنم که البته این وظیفه فیلمنامه نویس است؛ این که خواننده مدام ورق بزند.
این جمله ای که می گویم کاملاً متناقض است:« در هالیوود هیچ کس دوست ندارد چیزی بخواند، اما همه عاشق این هستند که یک فیلمنامه خوب بخوانند». حالا می خواهید باورش کنید یا نه. این طوری است دیگر. اوضاع عوض نمی شود. چرا؟ برای این که هالیوود پر از فیلمنامه های واقعاً ضعیف است. شاید یکی از هزار باشد که ارزش دارد وارد مرحله بعد و زنجیره اجرا شود. وقتی که شما یک خوانش خوب پیدا می کنید، همه می خواهند آن را بخوانند. برای همین است که برای همه مدیران بالایی هالیوود فکس و میل می شود.
پس وقتی که خواننده در حال ارزیابی مواد و مصالح است، به دنبال چه چیزی می گردد؟ چندین چیز. من فکر می کنم جالب است که ما روند حرکت خواننده را از زمانی که فیلمنامه ای را در دست می گیرد تا آن را بخواند، تصویر می کنیم. همه فیلمنامه های ارائه شده، یک سفر را در پیش دارند. اگر شما در حال ارائه فیلمنامه ای به یک استودیو یا کمپانی تولید هستید، باید بدانید احتمالاً اتفاقاتی مشابه برایتان می افتد. وقتی که فیلمنامه ارائه می شود، خواه از طریق کارگزار، وکیل، تهیه کننده یا کارگردان باشد، آن را می دهند به یک فیلمنامه خوان که بخواند. فیلمنامه خوان، فیلمنامه را می خواند و بعد برای آن یک سیناپس کوتاه همراه با جزئیات می نویسد و نظرات شخصی خود را در دو صفحه ارائه می دهد. از این دو صفحه تحت عنوان پوشه نام می برند. پوشه ابزاری برای مدیر تولید فیلم است که خود فیلمنامه را نمی خواند، اما به کسانی که فیلمنامه را ارائه داده اند، باید پاسخ گو باشد. پوشه شامل نام نویسنده، ژانر مورد نظر و یک خطی( توصیفی کوتاه و یک جمله ای از داستان)می شود. و همین طور شامل نقطه نظراتی مختلف در یک جدول است. این جدول اشاره به ارزیابی فیلمنامه خوان دارد که او کیفیت فیلمنامه را برحسب ساختار، شخصیت، داستان، دیالوگ و دیگر امکانات نوشته قضاوت کرده است. این ارزیابی ها به چند دسته تقسیم می شوند؛ عالی، خوب، متوسط و ضعیف. من خلاصه ای از ارزیابی یک فیلمنامه خوان را از یک کمپانی معظم تولید فیلم گرفته ام که به خوبی بازتابی است از آن چه که فیلمنامه خوان هنگام ارزیابی یک فیلمنامه به دنبال آن بوده است.
در این مثال من از آوردن هر اسم و عنوانی اجتناب کرده ام. اول، در گوشه بالای چپ کاغذ، عنوان فیلمنامه نوشته می شود و اسم نویسنده و همین طور ژانر آن. و البته توصیفی یک کلمه ای از نوع داستان: اکشن- ماجراجویانه، داستان عشقی، وسترن، کمدی، کمدی رمانتیک، فارسی، رمانس، درام، علمی- تخیلی، انیمیشن یا آینده گرا. در این مثال خاص، ژانر آن این است: رمانس با پایانی تلخ.
دوم، خلاصه ای کوتاه از داستان یا یک خطی. این توصیفی چند جمله ای است که می گوید داستان درباره چیست. در این نمونه، سیناپس آن این گونه است:« یک وکیل جوان و زیبا نقشه می ریزد که در یک دفتر حقوقی خودش را جا بیندازد. این دفتر در شیکاگو است. مدیر او مردی متأهل است و سه بچه دارد. او به دختر جوان دل می بندد. دختر زیرکانه از او تقاضا می کند که شریکش باشد و این مسئله مرد را نابود می کند. ازدواج او دچار تنش می شود. مرد آن دختر را ترک می کند تا شرکت خودش را راه بیندازد و آن دختر را شریک کند. در چند هفته بعد، مرد از همسرش می خواهد که برگردد. دختر ناپدید می شود». این چیزی است که داستان درباره آن است. این موضوع فیلمنامه است.
سوم، پس از نوشتن یک خطی، یک سیناپس یک صفحه و نیمی از داستان داریم. این صفحات جزئیات عمق داستان را نشان می دهند که من در اینجا آن را نیاورده ام.
چهارم، تحلیل از فیلمنامه خوان نیز وجود دارد؛ با تأکید بر ساختار و شخصیت ها. در این ارزیابی خاص، تحلیل به چند دسته ویژه تقسیم شده است.
1. شخصیت
ب) بسط و توسعه: تقریباً خوب. نویسنده این را نوشته که زنان را بد نشان دهد. این فیلمنامه یکی از مخرب ترین تصاویر از زنان است؛ چیزی مثل جذابیت مرگبار، همه چیز درباره ایو. شخصیت ها خیلی واقعی نیستند. آنها به اندازه کافی کامل نیستند.
2. دیالوگ
3. ساختار
ب) بسط و توسعه: متوسط. همه چیز خیلی بدیهی است؛ مثل یک اپرای صابونی. شخصیت اصلی عمق ندارد و ایجاد سمپاتی نمی کند.
ج) ریتم: خوب. اگرچه شک نمی کنیم به آن چه قرار است بعداً اتفاق بیفتد، اما یک تنش کوچک دراماتیک وجود دارد. با این حال خیلی هم قلاب نمی اندازد.
د) نتیجه: ضعیف. فیلمنامه ناگهان پایان می گیرد. ما روی هوا می مانیم. شوهر بیچاره به خانه می خزد و ما دوباره شخصیت اصلی را نمی بینیم.
این خلاصه ای بود از تحلیل و ارزیابی این فیلمنامه خاص که در پوشه فیلمنامه خوان آمده بود. بعد توصیه هایی از طرف فیلمنامه خوان وجود دارد. در اینجا فیلمنامه خوان نظرات خودش را در چند جمله می آورد. در این مورد نوشته شده:« توصیه ای ندارم. این یک درام رمانتیک متوسط است که تصویری از زنی ارائه می دهد که خودش را تحمیل می کند و اصلاً سمپاتی ندارد. در نهایت همه چیز مثل یک راز باقی می ماند. همه چیز مأیوس کننده است. این فیلمنامه به درد سینما نمی خورد، بلکه یک اپرای صابونی است..»
همان طور که همه چیز در این پوشه کوتاه و مختصر است، تهیه کنندگان و مدیران استودیوها نیز برای بیان عقایدشان از همین پوشه ها استفاده می کنند.
ممکن است از خودتان بپرسید که قرار است فیلمنامه خوان چه چیزی درباره فیلمنامه تان بگوید. اگر از نقطه نظر فیلمنامه خوان به این مسئله نگاه کنید، همیشه یک فیلمنامه دیگر برای خواندن وجود دارد. معمولاً کپه ای از فیلمنامه روی میز آنهاست که دو پا ارتفاع دارد.
امروزه مردم بیشتر از قبل در حال نوشتن فیلمنامه هستند و محبوبیت فیلمنامه نویسی و فیلم سازی به بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ و جامعه تبدیل شده. سال قبل 75 هزار فیلمنامه و نمایشنامه تلویزیونی در انجمن نویسندگان آمریکا، غرب و شرق، ثبت شده است. از این میان، فقط 450 فیلم در استودیوهای بزرگ هالیوود و کمپانی های مستقل فیلم سازی تولید شده است. حالا خودتان حساب کنید.
در سال های بعد، تعداد کسانی که برای رسانه های تصویری می نویسند، احتمالاً دو سه برابر خواهد شد. این معلوم می کند که ما به رشدی انقلابی در تأثیرات تکنولوژی بر دنیا و روش های نگاهمان به زندگی رسیده ایم. به نظر می رسد این تنها دوره ای از تاریخ بشر است که ما در آن تکنولوژی هایی را خلق کرده ایم که بچه هایمان به ما یاد می دهند چگونه باید از آنها استفاده کنیم.
امروزه ما داریم ورود می کنیم به مرحله ای تازه در داستان گویی تصویری. دو رشته بسیار محبوب در دانشکده ها، بازرگانی و فیلم است. خیز بلند و دراماتیک تکنولوژی کامپیوتری و تخیل گرافیکی که به واسطه تأثیر ام تی وی، تلویزیون، آی پاد، ایکس باکس، پلی استیشن و تکنولوژی های بی سیم صورت گرفته، باعث شده که یک انقلاب بین المللی سینمایی در حال شکل گیری باشد. اکنون ما با موبایل هایمان فیلم کوتاه می سازیم و بعد آنها را برای خانواده و دوستانمان میل می کنیم و حتی می توانیم آنها را روی تلویزیون نیز نمایش دهیم. می بینید، ما روش نگاهمان به زندگی را رشد داده ایم.
دو تا از خواهرزاده های من که یکی 10 ساله است و دیگری هشت ساله، با کامپیوتر خود فیلمی برای تولد پدرشان ساختند و او را غافل گیر کردند. این فیلم نشان از یک درک باورنکردنی از داستان گویی به وسیله تصاویر داشت. گفتن ندارد که من شوکه شده بودم. آنها با روش هایی کاملاً تازه، به شکلی تصویری فکر می کردند این فیلم شش دقیقه ای که شامل عکس ها، ویدیوها، گرافیک های کامپیوتری، گفت و گوهای زنده، ردیف های موسیقایی و فیلم های آرشیوی خانوادگی می شد، نشان می داد که آنها به درکی از مواد و منابع خود رسیده اند. آنها با ترکیب این مواد یک تجربه فوق العاده تصویری را پشت سر گذاشته بودند. بازار کار فیلمنامه نویسان در حال تغییر است و نیاز به مسیرهای جدید داستان گویی تصویری، تازه شروع شده است. همین حالا برنامه های تلویزیونی به طور خاص برای پخش از موبایل ها و آی پادها ساخته می شوند. اکنون کمپانی ها به مواد خاص تولیدی نظر دارند تا در بازارهایی وسیع تر عرضه شوند؛ بازارهایی که در دسترس خواهند بود. منظومه بزرگ هالیوود نیز در حال تغییر است تا خود را با نیاز این تکنولوژی های جدید سازگار کند. خیلی طول نمی کشد که بازار سینما و تلویزیون به چیزی تبدیل می شود که مثل امروز نیست. هیچ کس نمی داند این بازار چگونه خواهد بود؛ ملحی است یا بین المللی. اما یک چیز واضح است: فرصت ها و امکانات برای فیلمنامه نویس و داستان گویی تصویری بی شمارند.
اگر شما درباره نوشتن یک فیلمنامه جدی هستید، اکنون زمان آن است که توانایی هایتان را شکل دهید و مهارتتان را کامل کنید. آینده. همین حالاست.
خیلی ها به من می گویند قصد دارند فیلمنامه بنویسند. آنها به من زنگ می زنند، برایم نامه می نویسند، مزاحمم می شوند و سر آخر در یک کارگاه شرکت می کنند. و بعد دو یا سه هفته طی می شود بدون این که یک کلمه هم نوشته باشند. تعهد آنها به خودشان و نوشته شان صفر است. کنش، شخصیت است. یک شخصیت همان چیزی است که به آن عمل می کند، نه آن چیزی که حرفش را می زند. اگر قرار است کاری بکنید، انجامش بدهید.
این همان چیزی است که مسئله این کتاب است. این کتاب، هم ابزار است و هم راهنما. ممکن است 100 بار این کتاب را بخوانید، اما تا آن را زمین نگذارید و به تمرین هایش عمل نکنید و با کاغذهای سفید رو به رو نشوید، شما کسی هستید که فقط دوست دارد به نوشتن یک فیلمنامه فکر کند و نه کسی که واقعاً آن را می نویسد.
این مسئله به زمان، صبوری، زحمت و تعهد به نوشتن یک فیلمنامه نیاز دارد. آیا دلتان می خواهد به خودتان متعهد باشید؟ آیا دوست دارید یاد بگیرید و اشتباه کنید؟ آیا دردسرهای نوشتن را دوست دارید؟ آیا دوست دارید در حد توانتان بهترین کار را انجام دهید؟ گیرم که خوب هم نباشد. همه آن چیزهایی را که فهمیده اید کار نمی کنند، همیشه به شما نشان می دهند که چه چیزهایی کار می کنند.
آن چیزی که واقعاً درباره نوشتن یک فیلمنامه مهم است، انجام آن است. نخست برای خودتان هدفی را متصور شوید و بعد ببینید می خواهید چه نوع از تجربه نوشتن را انجام دهید. پس تمرین های پایان هر بخش را انجام دهید و خیلی زود به آن چه فکر می کرده اید، می رسید. همه اش همین است.
در کارگاه های من، هرکس که اولین نسخه فیلمنامه اش را تمام می کند، تشویق می شود. این سپاسگزاری ماست به خاطر زمانی که گذاشته اند و تعهدی که به خرج داده اند تا کاری را انجام دهند؛ کاری که با زحمت و تلاش و رنج همراه بوده و البته لذتی که در جریان نوشتن حاصل می شود.
کتاب دستور کار فیلمنامه نویسان راهنمایی است که شما را در روند نوشتن فیلمنامه هدایت می کند. بیشتر از این که شما را در این روند نگه دارد، شما را از آن خارج می کند و این یک قانونی طبیعی است. روزی ژان رنوار به من گفت:« هنر واقعی در این است که آن را انجام دهی.» نوشتن یک مسئولیت شخصی است؛ یا آن را انجام می دهید یا نمی دهید، میل، میل شماست.
ارسال توسط اشکان
آخرین مطالب