سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
تاریخ : چهارشنبه 91/6/8
بیشتر هالیوودی ها و آدم های مشهور، خودشان اسرار زندگی شان را فاش می کنند.
با سنجاق شدن کلمه شهرت به زندگی آدم ها، آنها در هر شرایطی که باشند جایگاه ویژه و خاصی پیدا می کنند. تعدادی از این آدم های معروف رازهای عجیبی در زندگی شان دارند که به محض شنیدن آنها، ممکن است اصلا باورتان نشود ممکن است چنین چیزی صحت داشته باشد. اما واقعیت این است که هالیوودی ها بدون هیچ ابایی، بعد از شهرت رسیدن، برای اینکه اوضاع قبلی خود را برای دیگران شرح دهند خیلی راحت رازهایشان را بیان می کنند. در این پرونده، به طور مختصر بعضی از رازها و اتفاقات تلخ زندگی ستاره ها را برایتان آورده ایم؛ ستاره هایی که ممکن است فکر کنید هیچ حادثه ای در زندگی شان رخ نداده و در کمال آرامش، به کار و زندگی شان مشغول هستند وآب ته دلشان تکان نمی خورد.

پدر سارق، دختر قاتل

«لانا ترنر» یکی از بازیگران قدیمی دنیای سینماست که چند سال پیش از دنیا رفت. لانا که چندین نامزدی مراسم اسکار را در کارنامه کاری اش دارد، زمانی که سن و سال زیادی نداشت، شاهد یک حادثه تلخ بود. پدر او توسط عده ای از دوستان نزدیکش به قتل رسید و خانواده اش را عزادار کرد. او که دوران کودکی خوشی نداشت و در نه سالگی پدرش را به طرز فجیعی از دست داد.
پدر لانا یکی از کسانی بود که در شرط بندی های بزرگی که در شهر برگزار می شد، حرف اول را می زد و به طور حرفه ای این کار را دنبال می کرد. یک روز وقتی او در یک شرط بندی مقداری زیادی پول برد، با بقیه کسانی که دور میز نشسته بودند، درگیر شد. مدتی نگذشت که این درگیری بالا گرفت و منجر به قتل پدر این بازیگر شد.
اما بدشانسی های لانا به همانجا ختم نشد. او که اوایل سال 1950 به شهرت چشمگیری دست پیدا کرد، دوباره با یک مشکل بزرگ روبه رو شد. ترنر که در زندگی شخصی اش ازدواج های نافرجام زیادی را از سر گذراند، در اواخر زندگی حرفه ای اش تصمیم گرفت به همراه دخترش شریل در خانه مجللی که در بورلی هیلز داشت، زندگی تازه ای را شروع کند. یک شب که شریل متوجه شد یکی از آشنایان مادرش به اسم استومپاناتو که مرد خلافکاری است، وارد خانه شده و قصد دارد به مادرش حمله کند، تصمیم گرفت هر طور شده جلوی او را بگیرد. دختر جوان چاقویی به دست گرفت و با ضربات مهلک آن، استومپاناتو را از پا درآورد. ماجرای قتل و پیدا کردن قاتل اصلی حادثه شب چهارم اوریل سال 1958 هنوز در هاله ای از ابهام وجود دارد.
بعد از دستگیری این مادر و دختر، گاهی شریل قتل را به گردن می گرفت و گاهی لانا و دست آخر هم مشخص نشد که چه کسی واقعا مرتکب قتل شده است. این اتفاق دستمایه نوشتن کتاب هایی درباره این ستاره بزرگ دنیای بازیگری شد و اتفاقا وودی آلن هم در یکی از فیلم هایش به اسم «سپتامبر»، این واقعه را به تصویر کشیده است.

آدمکشی وسط هالیوود

روسکوفاتی آربو کل، بازیگر چاق و مشهور ژانر کمدی در سینمای صامت بود. او به دلیل اضافه وزنی که داشت به آربوکل چاق معروف بود و هرازچند گاهی یک رسوایی اخلاقی بزرگ به بار می آورد و همه را گشفت زده می کرد. این کار تا جایی ادامه داشت که دیگر کسی بعد از شنیدن خبرهای مربوط به او تعجب نمی کرد؛ تا اینکه در سوم سپتامبر 1920 خبری مخابره شد که یک بار دیگر نام روسکو را سر زبان ها انداخت.
زمانی که تهیه کنندگان بزرگ هالیوود در هتل سن فرانسیس واقع در سانفرانسیسکو جشنی را ترتیب دادند تا بازیگران دور هم جمع شوند و با هم گپ و گفتی راه بیندازند، فکرش را هم نمی کردند مراسم شان با قتل یکی از ستارگان زن به پایان برسد. روسکو در آن مراسم، ابتدا با یکی از بازیگران معروف آن زمان به اسم استارلت درگیری لفظی پیدا کرد و طولی نکشید که با بطری هایی که روی میز چیده بودند، به جان او افتاد و از پا درش آورد. بعد از دستگیری این بازیگر، او توسط مردم، اجتماع و پلیس محکوم شد و بارها در محاکم قضایی مورد هجوم مردم قرار گرفت. او در دادگاه محاکمه به دلیل حاضر نشدن یکی از شاهدان عینی ماجرا، از زندان آزاد شد اما هرگز نتوانست آبروی از دست رفته اش را جبران کند و مدتی نگذشت که به دلیل اعتیاد به الکل از دنیا رفت.

سارق قبلی، کارگردان فعلی

یکی از خلافکاران فرانسوی که سال های زیادی از زندگی اش را پشت میله های زندان سر کرده است، مدتی قبل تصمیم گرفت یک کار عجیب انجام بدهد. البته او در این کار تنها نیست و فرد دیگری به اسم ایزابل جانی هم قرار است به او در این زمینه کمک کند. فراهنک هنری، که برای اولین بار در 17 سالگی نقشه سرقت از یک بانک را کشید، مدتی عضو گروه معروف «باند کلاه گیس» بود که به بانک های بزرگ دستبرد می زدند و باعث وحشت مردم می شدند.
هنری که فرزند یک کارگر کارخانه بود؛ وقتی دید اوضاع مالی خانواده اش به شکل بدی درهم است، تصمیم گرفت با دزدی روزگارش را بگذراند. هنری با شروع دزدی با اتفاقات جدیدی آشنا شد و شاید یکی از معدود دفعاتی است که دزدی و سابقه حبس کشیدن، به یک نفر کمک می کند تا از روی تخت خشک و بی روح زندان، به صندلی پر شر وشور کارگردانی کشیده شود. او در حال حاضر با ایزابل آجانی و یک بودجه هفت و نیم میلیون یورویی، تصمیم دارد فیلمی درباره پیچیده ترین و تاریک ترین اتفاقاتی که در دنیای زیرزمینی خلافکاران فرانسه رخ می دهد، بسازد.
زندان علاوه بر اینکه هنری را به سمت ساخت فیلم و نوشتن فیلمنامه هدایت کرد، به او این امکان را داد که درسش را تا مقطع فوق لیسانس ادامه دهد و کتاب های متعددی در زمینه های مختلف بنویسد. این فیلمساز 49 ساله فرانسوی دزدی را قبل از بانک زنی، با دزدیدن موتورسیکلت آغاز کرد که هیجان زیادی به او وارد می کرد. جالب است بدانید ایزابل آجانی، همان کسی است که در دادگاه آخر هنری به نفع او شهادت داد تا از زندان آزاد شود. این زن که خودش نیز مانند همکارش از خلافکارهای معروف فرانسه به حساب می آمده، در این فیلم علاوه بر دستیار کارگردانی، نقش یک پلیس زن وظیفه شناس را ایفا خواهد کرد. باید منتظر ماند و دید حاصل کار خلافکارترین هنرمندان فرانسه چه خواهد شد.

یک اعتراف شجاعانه

جی زی خواننده سیاهپوست معروف آمریکایی در یک اقدام باور نکردنی یکی از مهلک ترین رازهای دوران کودکی اش را فاش کرد. درباره راز جی زی چه فکری می کنید؟ کتک زدن پسر همسایه؟ دزدی از سوپرمارکت سر کوچه؟ فرار از مدرسه؟ نه... ماجرای جی زی پیچیده تر از این حرفاست. او وقتی خیلی کم سن وسال بود برادرش را به قتل رساند؛ آن هم برادر بزرگ از خودش را. جی زی خواننده آمریکایی الاصل، سال گذشته در مصاحبه ای اعلام کرد زمانی که 12 سال داشته، برادر بزرگ ترش اریک را با شلیک گلوله به قتل رسانده است.
شان کارتر که به جی زی معروف است، در مصاحبه هایی که با یکی از روزنامه های نیویورکی داشت، درباره ترانه «مرگ برادر بزرگ ترم» حرف زد و علت ساخت و خواندن آن را بدون هیچ مقدمه چینی به زبان آورد.
هرچند هنوز کسی نمی داند او با چه انگیزه ای بعد از 30 سال تصمیم گرفت در یک رسانه پرمخاطب راز به این بزرگی را برملا کند اما درباره قتل برادرش گفت:«وقتی 12 ساله بودم به مواد مخدر معتاد شدم. می خواستم برای تهیه مواد مخدر انگشتر طلای او سرقت کنم که متاسفانه باهم درگیر شدیم. تفنگی را که کنارم بود برداشتم و به او شلیک کردم. چون آن زمان از زندان می ترسیدم مرگ برادرم را اتفاقی نشان دادم تا کسی شک نکند.»

ستاره معتاد هالیوود

جانی دپ، بازی در فیلم های مختلف سینمایی را در کارنامه کاری اش دارد. اما از زمانی بازیگری اش به رخ کشیده شد که در کارهای تیم برتون حضور پیدا کرد و توانست متفاوت ترین نقش های عمر بازیگری اش را رقم بزند. سوئیتی تاد، ادوارد دست قیچی، آلیس در سرزمین عجایب و... از به یادماندنی ترین نقش های این بازیگر به حساب می آیند.
جانی دپ گذشته تاریکی دارد که البته بر هیچ کس پوشیده نیست. او، زمانی که به شهرت رسید درباره موضوع مهمی که در گذشته درگیر آن بود، با رسانه های مختلف به گفت و گو نشست. این بازیگر که 9ژوئن سال 1963 به دنیا آمد، با خانواده اش در فلوریدا زندگی می کرد اما وضعیت آنها آن قدر بد بود که جانی، سرکش و گستاخ بار آمد. بعد از جدایی پدر و مادرش بود که او در 11سالگی، تصمیم گرفت درس را رها کند. سرگردانی در کوچه پس کوچه های فلوریدا، باعث شد او گرفتار مواد مخدر شود و از اتاق خانه شان به گاراژی پناه ببرد که بیشتر شبیه ویرانه بود تا محل زندگی.
جانی دپ هر قدر در بازیگری ماهر و با استعداد نشان داد، نتوانست در خوانندگی راک که مدتی آن را به طور حرفه ای انجام می داد، طرفدارانش را متقاعد کند. این بازیگر اوایل جوانی تصمیم گرفت اعتیادش را برای همیشه کنار بگذارد و وارد حیطه کاری جدی شود. او قبل از روی آوردن به بازیگری، از طریق فروش خودنویس و بازاریابی روزگار می گذراند تا اینکه بانیکلاس گیج آشنا شد و استارت ورودش به حیطه بازیگری زده شد. کیج که احساس کرد جانی استعداد خوبی در زمینه بازیگری دارد، توانست یک نقش کوتاه برایش در فیلم کابوس در خیابان الم بگیرد و مسیر زندگی جانی از یک معتاد بیکار به سمت ستاره شدن تغییر پیدا کند.
ماریا اشنایدر بازیگر فیلم «آخرین تانگو در پاریس»، که به دلیل همبازی شدن با مارلون براندو شهرت زیادی کسب کرد هم یکی از دیگر بازیگرانی بود که سال های زیادی با اعتیاد دست و پنجه نرم کرد. این بازیگر که در 58 سالگی از دنیا رفت، یکی از کسانی بود که تا آخر عمرش مواد مصرف می کرد. البته به این فهرست مارلون براندو، آل پاچینو و خیلی های دیگر.

پدر سارق

با شنیدن اسم تونی مگوایر، سریعا شخصیت مرد عنکبوتی و بازی خوب او در این نقش به ذهن می رسد. او با اینکه فرزند زن و مردی 16 و 18 ساله بود، اما متاسفانه هیچ وقت طعم زندگی کنار پدر و مادر را نچشید. او دو سال داشت که والدینش از هم جدا شدند. سال های بعد تونی در دوران جوانی اش تصمیم گرفت مستقل زندگی کند. این بازیگر که جزو کم حاشیه ترین های این حیطه به حساب می آید، یک مشکل اساسی در زندگی داشت که به پدرش مربوط می شد. پدر او یکی از سارقان خرده پا بود که بارها به زندان افتاد. تونی قبل از بازیگری دوست داشت مثل پدرش که زمانی آشپز بود، این حرفه را ادامه دهد اما مادرش او را تشویق کرد که در تیزرهای تلویزیونی بازی کند، چون می دانست پسرش ذاتا هنرمند است.

مرگ مشکوک پدر و پسر

بروس لی شناخته شدن ترین بازیگری است که در ژانر رزمی به ایفای نقش پرداخته است. این بازیگر بزرگ که ماجرای مرگش هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد. یکی از بدشانس ترین بازیگرها به حساب می آید که در اوج جوانی و شهرت به طرز مشکوکی به قتل رسید. ماجرای مرگ بروس لی به سال ها قبل بازمی گردد؛ زمانی که پسرش هشت سال بیشتر نداشت. او که یکی از شاگردان استاد ایپ معروف بود، سال 1973 در حالی که آخرین فیلمش را تا نیمه تصویربرداری کرده بودند، به طرز مشکوکی از دنیا رفت. یک بار زمانی که 32 ساله بود شایعه مهلک مرگ او به سر زبان ها افتاد؛ شایعه این بود که بروس لی در آپارتمانش واقع در هنگ کنگ مورد اصابت گلوله قرار گرفته اما کمتر از 10 ماه بعد، شایعه مرگ این بازیگر و ورزشکار معروف به واقعیتی تلخ تبدیل شد.
بعد از مرگ این ستاره، مشخص نشد چه کسی مقصر است، خیلی هل معتقد بودند بروس لی توسط باج گیرهایی که سر راهش قرار گرفته بودند و از او طلب پول کردند، کشته شده. بعضی از مردم چین هم می گفتند بروس زمان تمرین یکی از فیلم هایش مورد سوء قصد قرار گرفته است، برخی دیگر هم اعتقاد دارنداین بازیگر به تومور مغزی دچار بوده و هنگام تمرین یک فیلم سینمایی بیهوش شده و بعد از انتقال به بیمارستان از دنیا رفته است.
بعد از مرگ بروس لی، همسرش لیندا درباره مرگ او گفت:«بروس با تهیه کننده ای به اسم ریموند جو قرار داشت و با هم به خانه بتی تینگچی (یکی از بازیگران آن دوره) رفتند. طبق گفته های حاضران آنجا، بروس احساس سردرد می کند. بتی به او یک قرص آسپرین قوی می دهد و بروس از حال می رود. بعد از آن است که با انتقال به بیمارستان مشخص می شود او به کما رفته و وزن مغزش از 1400 به 1575 رسیده و متورم شده است.»
20 سال بعد از این حادثه در حالی که هنوز ماجرای قتل بروس لی مسکوت و پر رمز و راز مانده بود، ماجرایی شبیه به این برای براندون، پسر بروس لی اتفاق افتاد. براندون متولد 1فوریه 1965 مثل پدرش ورزشکار بود و بازیگری را بعد از تحصیل در رشته هنر در یک کالج آمریکایی شروع کرد. البته پسر بروس لی علاوه بر شغل و حرفه پدر، به فوتبال و بسکتبال هم روی آورده بود و گاهی به آنها هم سرک می کشید.
کلاغ، اسم فیلمی است که براندون را مثل پدرش به کام مرگی کشاند که دلیل قانع کننده ای برای آن پیدا نشد. او به تازگی با الیزا هاتون نامزد کرده بود، می خواست بعد از بازی در این فیلم در امریکا ازدواج کند اما عمر کوتاهش اجازه این کار را به او نداد. براندون 31 مارس 1993 زمانی که مشغول بازی در فیلم کلاغ ساخته مایکل ماسه بود، مجروح و کشته شد. زمانی که این پلان تصویربرداری شد و براندون طبق فیلمنامه گلوله خورد، همه فکر کردند او مشغول بازی کردن نقشش است؛ اما ماجرا به طور دیگری بود و او واقعا داشت جان می داد.

کودک مشکوک

اپرا وینفری، یکی از معروف ترین مجریان تلویزیون آمریکاست. او جزو ثروتمندان این عرصه به حساب می آید و اولین زن میلیاردر سیاهپوست در آمریکاست. «ورنیتا لی»، مادر اپرا در خانه های مردم کار می کرد و پدرش ورنون وینفری، کارگر معدن بود. او سال های زیادی از عمرش را همراه مادر بزرگ فقیرش در یک روستای دورافتاده زندگی کرد. او سال 1960 زمانی که 14 سال بیشترنداشت، تصمیم گرفت از خانه اش فرار کند. درباره باردار شدن اپرا و تولد یک فرزند نامشروع در 14 سالگی حرف های زیادی زده شده که خودش هرگز آنها را تایید نکرده است اما نزدیکانش بارها روی آن تاکید کرده اند.
اپرا تمام این مشکلات را از سر گذراند تا اینکه توانست به یکی از بی بدیل ستاره های دنیای آدم معروف ها تبدیل شود تا آنجا که حتی بازیگرهای معروف هم دلشان می خواهد با او دوستی نزدیکی داشته باشند. «آنتونی اتی» یکی از دوستان دوران دبیرستان او، درباره این زن موفق به رسانه های معتبر گفته است:«او می خواست که ستاره سینما و یک هنرپیشه باشد و من خدا را شکر می کنم که توانست به خواسته اش برسد. اپرا به دلیل رسیدن به این هدف چیزهای زیادی را کنار گذاشت. در 17 سالگی مواد مخدر و امثال آن وارد مدرسه ها شده بود و ما هم به آن آلوده شده بودیم اما او می دانست که چه می خواهد و با تلاش سخت خود را از بند آن آزاد کرد.»

تولد در زندان

سریال معروف «دختر پرحاشیه» سال 2007 ساخته شد و توانست مخاطبان زیادی را جذب کند. لیتون میستر یکی از دختران اصلی این سریال به حساب می آمد که اتفاقا بیشتر از همه طرفدار داشت. او مدتی قبل به همراه بازیگر دیگری به اسم بوریس مویسیو در یک برنامه تلویزیونی پربیننده حاضر شدند و در مصاحبه زنده ای که داشتند به راز حیرت آور زندگی خود اشاره کردند. باورتان می شود هر دوی اینها لحظه تولدشان را در زندان جشن گرفته اند؟
لیتون 25 ساله ابتدا از راز خانوادگی اش در آن گفت و بوریس هم در ادامه درباره مادر خودش و ماجرای کشیده شدن پای او به زندان صحبت کرد:«مادرم زمانی که من را باردار بود به جرم حمل و قاچاق مواد مخدر به زندان محکوم شد و من به اجبار آنجا به دنیا آمدم.» بوریس هم وقتی دید لیتون از رازش به این سادگی حرف می زند گفت:«من هم سرگذشتی شبیه لیتون داشتم و مادرم که زندانی سیاسی بود و بیشتر عمرش را در آنجا سپری کرد،تولد من را هم با همبندی هایش در زندان جشن گرفت.»

مادر؟ خواهد؟ یا مادربزرگ؟

جک نیکلسون معرف تا قبل از 30 سالگی، حتی خودش هم نمی دانست که در زندگی اش چه راز سر به مهر و بزرگی دارد. نزدیک به 30 سال قبل یکی از خبرنگاران مجله تایم که درباره زندگینامه نیکلسون تحقیق می کرد، متوجه شد گره ای اساسی در زندگی و هویت سرپرستان واقعی او وجود دارد. جک، سال های زیادی بعد از مرگ پدرش با مادر و مادربزرگش در فرانسه زندگی می کرد و حتی به ذهنش هم خطور نمی کرد که مادرش در اصل، خواهر بزرگ تر از خودش باشد و کسی که به عنوان مادربزرگش کنار آنها زندگی می کند، مادرش است.
جک که برای اثبات این ماجرا تن به آزمایش های دی ان ای نداد، هیچ وقت نتوانست به این سئوال که مادر واقعی اش کیست، جواب بدهد چون دو زنی که در زندگی اش بودند سال ها قبل از دنیا رفتند و این ماجرا را با خودر به گور بردند. نیکلسون هم یکی از بازیگرانی است که سال های سال مواد مخدر مصرف می کرد اما همیشه هوشیار و با ذکاوت بود. یکی از شاهکارهای بازیگری او همان فیلم معروف «تلالو» است.

مادر قاتل خانم هنرمند

معمولا همه از دوران کودکی شان خاطرات خوشی دارند و کمتر پیش می آید کسی نخواهد آنها را در جمع مرور کند و درباره شان حرف بزند. چارلیز ترون، بازیگر خوش چهره هالیوود یکی از کسانی است که کوچک ترین علاقه ای به مرور خاطرات کودکی اش ندارد. ترون بارها اعلام کرده دلش می خواهد تک تک آن لحظه ها را فراموش کند و اصلا دورانی به اسم کودکی را از زندگی اش خط بزند.
خانواده ترون یکی از خانواده هایی بودند که بدون کوچک ترین مهر و محبتی با هم زندگی می کردند و روزی نبود که صدای جرو بحث از خانه آنها شنیده نشود. ترون در ژوهانسبورگ به دنیا آمده و در مصاحبه هایی که اوایل به شهرت رسیدنش انجام داده بود اعلام کرد پدرش در یک سانحه دلخراش رانندگی کشته شده است. اما ماجرا به اینجا ختم نشد و طولی نکشید که خبر قتل پدر چارلیز توسط مادرش در رسانه های معتبر پخش شد.
چارلز، پدر چارلیز که مرد بد اخلاق و ظالمی بود. هر روز زندگی را به کام دختر و همسرش زهر می کرد. این مکانیک فرانسوی که در یک مزرعه بزرگ کار می کرد. هر روز بعد از نوشیدن مشروبات الکلی، در حالی که نمی توانست روی پا بایستد، همسرش را زیر باد مشت و لگد می گرفت و تا جایی که توان داشت او را کتک می زد. زمانی که راز چارلیز ترون و مادرش بعد از سال ها بر ملا شد، او اعلام کرد مادرش برای دفاع از خودش دست به چنین کاری زده است:«پدر من اعصاب درستی نداشت، همیشه وقتی مست بود و به خانه می آمد به جان مادرم می افتاد. بدرفتاری های او به اینجا ختم نمی شد و او گاهی اوقات روی ما اسلحه هم می کشید. یک روز وقتی من نوجوان بودم، او به خانه آمد و با تفنگش مادرم را تهدید کرد. دست پدرم روی ماشه بود و هرلحظه ما به مرگ نزدیک تر می شدیم؛ یک دفعه مادرم از جایش بلند شد و در حالی که توان درستی نداشت، تفنگ را از پدر گرفت و به سمت او نشانه رفت و شلیک کرد تا پدر برای همیشه ساکت شود.»
ترون که دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته و از نزدیک شاهد قتل پدرش بوده، مورد توجه یکی از کمپانی های معروف هالیوود قرار گرفته تا از زندگی اش یک فیلم داستانی واقعی ساخته شود. اما از آنجا که ترون علاقه ای به یادآوری آن موضوع حتی به صورت کلامی ندارد، بعید است بخواهد یادگار تصویری از آن بر جای بگذارد.
منبع: نشریه ی همشهری سرنخ، شماره ی 89

 




ارسال توسط اشکان

اسلایدر