http://diruz.ParsiBlog.comwww.diruz.irParsiBlog.com ATOM GeneratorThu, 28 Mar 2024 21:38:42 GMTاشكان10110tag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/57/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af+%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8+%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4+%d9%81%d9%8a%d9%84%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d9%86%d9%88%d9%8a%d8%b3%d9%8a/Wed, 31 Dec 2014 21:37:00 GMTدانلود کتاب آموزش فيلمنامه نويسي<div dir='rtl'><p style="text-align: center;"><img style="vertical-align: middle;" src="http://6asr.fablogs.ir/upload/picture/citygraph1.jpg" alt="دانلود کتاب آموزش فيلمنامه نويسي" width="450" height="500" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;">براي دانلود اين کتاب ارزشمند بر روي کلمه دانلود کليک کنيد</p><br><p style="text-align: center;"><a href="http://axon.sellfile.ir/prod-4764-%D8%A8%D9%87+%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C+%D8%A2%D8%A8+%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%86+%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%A8%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3+%D9%88+%D8%A2%D9%86%D8%B1%D8%A7+%D8%A8%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4.html" target="_blank"><span style="font-size: xx-large;">دانلود</span></a></p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/55/%da%86%d8%b1%d8%a7+%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8+%d8%b3%d8%b1%d9%8a%d8%a7%d9%84%d9%8a+%d9%be%d9%8a%da%af%d9%8a%d8%b1%d9%8a+%d9%86%d9%85%d9%8a+%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%af/Tue, 04 Nov 2014 00:18:00 GMTچرا مطالب سريالي پيگيري نمي شوند<div dir='rtl'><p>در ابتداي راه اندازي اين صفحه ، مطالب آموزشي بسياري را ارائه داديم و در زير هر کدام اين جمله را نوشتيم که اگر از اين مطلب رضايت داشتيد در قسمت نظرات برايمان بنويسيد تا آن مطلب را در شماره هاي بعدي ادامه دهيم.</p><br><p>اما عليرغم آمار نسبتا خوب بازديد از اين مطالب، هيچ گاه نظري از شما دوستان دريافت نکرديم.</p><br><p>همچنان به شما کاربر گرامي يادآوري مي کنيم، بسياري از مطالب سريالي بوده و ما منتظر نظرات شما هستيم تا با انتشار شماره هاي بعدي بتوانيم خدمتي هرچند کوچک انجام داده باشيم.</p><br><p>با تشکر</p><br><p>صرفا جهت يادآوري</p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/54/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%d9%8a+%d8%a8%d9%87+%d9%81%d9%8a%d9%84%d9%85+(12+%d8%b3%d8%a7%d9%84+%d8%a8%d8%b1%d8%af%da%af%d9%8a)/Sat, 18 Jan 2014 23:13:00 GMTنگاهي به فيلم (12 سال بردگي)<div dir='rtl'><h5><a href="http://www.yadbegir.com/new/wp-content/uploads/2013/12/bardegi1.jpg"><img class="aligncenter size-full wp-image-1467" style="display: inline;" src="http://www.yadbegir.com/new/wp-content/uploads/2013/12/bardegi1.jpg" alt="12 سال بردگي" width="400" height="210" / onload="ResetWH(this,470);"></a></h5><br><h5><strong>جزييات</strong></h5><br><ul><br><li>تاريخ اکران: 8 نوامبر 2013</li><br></ul><br><ul><br><li>زمان: 134 دقيقه</li><br></ul><br><ul><br><li>ژانر: زندگي نامه، درام، تاريخي</li><br></ul><br><ul><br><li>بازيگران: چيوتل اجيوفور، مايکل کي ويليامز، مايکل فاس بندر و برد پيت</li><br></ul><br><ul><br><li>کارگردان: استيو مک کويين</li><br></ul><br><ul><br><li>محل فيلمبرداري: نيو اورلئان ايالت لوييزيانا</li><br></ul><br><ul><br><li>رده سني: R: خشونت، بي رحمي، کمي محتواي جنسي</li><br></ul><br><ul><br><li><span style="font-family: "Tahoma","sans-serif";">امتياز </span><span style="font-family: "Tahoma","sans-serif";">imdb</span><span style="font-family: "Tahoma","sans-serif";">: 8.7</span></li><br></ul><br><ul><br><li>امتياز منتقدان متاکريتيک: 97 از 100 از 46 راي</li><br></ul><br><ul><br><li>امتياز کاربران متاکريتيک: 7?9 از 10 از 152 راي</li><br></ul><br><ul><br><li>فروش هفته ي اول در آمريکا: 923?715 دلار</li><br></ul><br><ul><br><li>فروش تا 19 نوامبر در آمريکا: 25?796?510 دلار</li><br></ul><br><p>ديالوگ به يادماندني</p><br><p>سالمون نورث آپ: «من نمي خوام زنده بمونم، مي خوام زندگي کنم»</p><br><h5><strong>خلاصه فيلم</strong></h5><br><p>اين فيلم بر پايه ي يک داستان کاملا واقعي درباره ي مردي است که براي بقا و آزادي با سرنوشت، دست و پنجه نرم مي کند.</p><br><p>چيوتل اجيوفور در نقش سالمون نورث آپ، مردي سياه پوست ساکن ايالت شمالي نيويورک در آمريکاي پيش از جنگ داخلي است که دزديده مي شود و به عنوان برده به فروش مي رسد. او در تلاش براي زنده ماندن و البته حفظ عزت خود، با بي رحمي هاي ارباب بد سيرتش (که نقش آن را مايکل فاس بندر ايفا مي کند) و مهرباني هاي غير منتظره روبرو مي شود.</p><br><p>در سال دوازدهم اين ماجراي پرحادثه ي فراموش نشدني سالمون نورث آپ، ملاقات با يک فعال کانادايي ضد بردگي (با بازي برد پيت) موقعيتي براي سالمون فراهم مي کند که زندگي اش را براي هميشه از اين رو به آن رو مي کند.</p><br><p class="author">ترجمه: ميلاد خراسانيان</p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/53/%d9%85%d8%ac%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%87+%d9%86%d9%82%d8%af+%d9%85%d9%86%d8%aa%d9%82%d8%af+%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d8%a8%d8%b1%d8%ac%d8%b3%d8%aa%d9%87+%d8%a8%d8%b1+%d9%81%d9%8a%d9%84%d9%85+(%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa%d9%87)/Wed, 15 Jan 2014 16:37:00 GMTمجموعه نقد منتقد هاي برجسته بر فيلم (گذشته)<div dir='rtl'><p style="text-align: center;"><img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518154650_untitled-304_copy.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518154650_untitled-304_copy.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;"> </p><br><p style="text-align: center;">فيلم گذشته تازه‌ترين ساخته اصغر فرهادي در جشنواره کن امسال به نمايش در آمده و نامزد جايزه نخل طلاست. مطلب زير گزيده اي است از نظر منتقدان ايراني که نقد خود را به سفارش بي بي سي فارسي نوشته اند و منتقدان غيرايراني که نقد خود را در نشريه هاي مختلف منتشر کرده اند.<br /><br /><br />اين فيلم همزمان در فرانسه اکران شده و به زودي در کشورهاي ديگر از جمله ايران نيز به نمايش درخواهد آمد.<br /><br /> </p><br><p style="text-align: center;"><img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518134058_5555555555555555555555.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518134058_5555555555555555555555.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;"><strong>محمد حقيقت </strong> <br /><br />اين منتقد سينما نوشته است: در "گذشته" همچون فيلم "جدائي نادر از سيمين" رابطه خانوادگي چند نفر از طبقه متوسط و درگيري هاي عاطفي - خانوادگي آنها مطرح مي شود که مردي ايراني (احمد، با بازي خوب علي مصفا، شوهر سابق يک زن فرانسوي به نام ماري) بايد بعد از چهار سال جدايي و ترک فرانسه، از تهران به پاريس باز گردد تا مراحل اداري و کاغذ بازي هاي طلاق خودشان را به اتمام برساند و ماري بتواند با شخص ديگري ازدواج کند. در اين فاصله که احمد غايب است، ماري که در داروخانه کار مي کند با مرد ديگر فرانسوي (سمير، با بازي طاهر رحيم، که در مغازه خشکشويي کار مي کند) آشنا شده که وي داراي زن و يک پسر کوچک هم هست. اين دو سخت به هم علاقمند شده اند. از سوي ديگر، ماري (با بازي خوب برنيس بژو) نيز دو دختر دارد. احمد در رابطه با اين دو خانواده، تلاش دارد به نوعي به آنها ياري رساند. کنکاش در گذشته اينها، مسائلي را رو مي کند که در زندگي روزمره آدمهاي اطرافمان هم مي توان سراغ گرفت. هيچ قهرمان پروري يا مسائل حاد و شگفت انگيز غير مترقبه اي، جدا از درام هاي خانوادگي روزمره، درفيلم رخ نمي دهد، اما پيچيدگي آدم ها در شرايط خاص، عواطف و احساسات شخصيت ها را دگرگون مي کند. سوء ظن هاي کوچک، دردسرآفرين مي شوند... اگر چه اين فيلم هيچ ربطي به فيلمهاي وسترن ندارد، اما آمدن احمد، تنها، به شهر (پاريس، که شهر او نيست) و باعث به هم ريختن مسائلي از گذشته دو خانواده، و سپس ترک شهر، تنها، مي شود، يادآور خط ستون فقرات سناريوهاي وسترني است!<br /><br />داستان فيلم به تمامي در پاريس و حومه آن اتفاق مي افتد، اما کارگردان افسون اين شهر و زيبائي هاي توريستي آن نشده است و دوربين کارگردان بسياري از صحنه ها در داخل مکان ها، مثل مغازه خشکشوئي – داروخانه و منزل ها مي گذرد متمرکز شده است.<br /><br />فيلم دو ساعت ده دقيقه است که همچون فيلم قبلي فرهادي، تعليق در آن به خوبي عمل مي کند و هر لحظه که مي گذرد، تماشاگر اطلاعات جديدتري به دست مي آورد. البته از آنجا که کارگردان احتمالا نگراني اين را داشته که ممکن است تماشاگر نکته اي را نفهميده باشد، گاه اطلاعات داده شده را به شکل ديگري تکرار مي کند يا صحنه اي را کش مي دهد. (که البته خيلي جزئي است.)<br /><br />سناريو "گذشته" کمي حالت عروسک هاي روسي را دارند که وقتي آن را باز مي کني باز هم عروسک کوچکتري درون آن هست و درون اين يکي باز عروسک کوچک ديگري مي توان يافت.<br /><br />ميزانسن ها، بازي گيري از هنرپيشگان و به ويژه از کودکان و نوجوانان فيلم، فرهادي را به عنوان فيلمسازي مسلط مطرح مي کند که توانسته ترکيب خوب و هوشمندانه اي از يک فيلم منتقدپسند و در عين حال تماشاگرعام پسند را به وجود آورد.<br /><br /> <img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133048_a47a5810ac54bfec6925a5834fc1d229621ba142.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133048_a47a5810ac54bfec6925a5834fc1d229621ba142.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"><br /><br /><strong>پيتر بردشاو</strong><br /> <br />پيتر بردشاو، منتقد سينمايي روزنامه گاردين، از 5 ستاره، 4 ستاره داده است و نوشته: "اصغر فرهادي با فيلمي پرجاذبه، ميخکوب کننده و البته کمي تصنعي، به کن آمده است. فرهادي استيصال و خشمي را که در مبارزه با گذشته و خنثي کردن تصميم هاي غلط زندگي وجود دارد به نمايش مي گذارد."<br /><br />آقاي بردشاو فيلم را "درامي ظريف و در بيشتر لحظات استادانه و با بازي هاي کنترل شده و هوشمندانه" توصيف کرده و شکل ظريف موزاييک گونه از جزئيات، تغييرهاي غيرمنتظره طرح داستان، پيچش هاي تعليق آميز و رازگشايي ها را ستوده است. به نوشته او "ساختار روايي شايد بيش از حد قاطعانه است"، و "غيبت مستمر يک شخصيت مهم از صحنه ها شايد حدس زدن صحنه آخر را کمي ساده کرده باشد.<br /><br />او بيشتر لحظه هاي اين فيلم را به گونه اي جالب و تازه، به "تئاتر صحنه اي" شبيه دانسته است. او انرژي و هوش مستمر در فيلمسازي اصغر فرهادي را "سخت تاثيرگذار" دانسته است.<br /><br />او اين سوال را مطرح مي کند که آيا اصغر فرهادي از جزئيات و غافلگيري هاي داستاني به صورتي بيش از اندازه استفاده کرده؛ آن گونه آن را در مرز باورپذيري و باورناپذيري قرار داده باشد.<br /> <br /><img src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/90117/015396930_400.jpg" border="0" alt="" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;"><strong>پرويز جاهد</strong><br /> <br />نوشتن و قضاوت درباره فيلم فرهادي بعد از يک بار ديدن فيلم آن هم در فضاي شلوغ و سرسام آور کن، کار ساده اي نيست، آن هم در مورد فيلمسازي که يکي از تم هاي اصلي فيلم هايش اين است که درباره آدم ها نبايد به سادگي قضاوت کرد.<br /><br />"گذشته"، همانند "جدايي نادر ازسيمين" و "درباره الي"، فيلم چندلايه اي است با شخصيت هايي چند بعدي و پيچيده که به تدريج خود را در دل روايت اصلي و درامي پرتنش با محور خانواده و زندگي زناشويي، افشا مي کنند. اين جا هم، همان تم هاي هميشگي فرهادي مثل حقيقت و دروغ، به بن بست رسيدن رابطه زناشويي، اعتماد و قضاوت درباره آدم ها را داريم.<br /><br />"گذشته" مثل فيلم هاي ديگر فرهادي، آرام شروع مي شود اما به تدريج به طوفاني سهمگين تبديل شده و شخصيت ها را در برابر هم قرار مي دهد. علي مصفا و برنيس بژو در نقش زن و شوهري که بعد از چند سال جدايي، هنوز عواملي آنها را به هم وابسته مي کند و اجازه نمي دهد که به سادگي از هم جدا شوند، به شدت باورپذير و متقاعد کننده اند. طاهر رحيم نيز بار ديگر، قدرت بازيگري اش را در نقشي متفاوت به ما نشان مي دهد.<br /><br />فرهادي در کنفرانس مطبوعاتي فيلمش در کن گفت که با تغيير جغرافياي فيلمش، سبک سينمايي اش تغيير نمي کند. حرفش کاملا درست است. «گذشته»، همه عناصر سبکي و تماتيک فيلم هاي فرهادي را در خود دارد اما تفاوت اين فيلم با فيلم هاي قبلي او در اين است که او در اين فيلم، بيش از حد، به فيلمنامه متکي است و کمتر به کارگرداني توجه کرده است. به نظرم آن قدر که ديالوگ ها و داستان و گره هاي داستاني براي فرهادي مهم بوده، ريتم فيلم، پيشرفت روايت و تدوين برايش اهميت نداشته است.<br /><br />فرهادي تا يک ساعت و نيم اول، عالي کار کرده اما در چهل دقيقه آخر، که ماجراي خودکشي سلين (همسر طاهر رحيم) به مسئله اصلي فيلم تبديل مي شود و همه مسائل ديگر فيلم را تحت الشعاع قرار مي دهد، از مسير منطقي و طبيعي اش دور مي شود. در اين بخش، فرهادي ما را بمباران اطلاعاتي مي کند و مي خواهد ما را با تکنيک هاي فيلمنامه نويسي اش و گره هايي که در لحظه بسته شده و فورا باز مي شوند، مرعوب کند. در نتيجه، برخلاف بخش هاي اول فيلم که با دقت و مهارت کارگرداني شده، در اين بخش با فيلمنامه اي مواجه ايم که انگار به سرعت دارد ورق مي خورد. اما فيلم از دست نمي رود و فرهادي در پايان موفق مي شود، دوباره کنترل خود را بر درام و شخصيت هايش به دست آورده و ما را با يک پايان بندي زيبا و تکان دهنده، غافلگير کند.<br /><br />فرهادي فيلم را در فرانسه و به زبان فرانسوي ساخته است اما فيلم فرهادي، هيچ شباهتي با سينماي فرانسوي ندارد. آدم هاي اصلي فيلم فرهادي، به ويژه دو مرد اصلي فيلم يعني احمد(علي مصفا) و سمير(طاهر رحيم)، هر دو پس زمينه خارجي دارند. موضوعي که مي توانست به رويکرد اصلي يک فيلمساز فرانسوي، يعني بحران هويت، تروماي مهاجرت و مسائل پسا استعماري تبديل شود و يا رابطه سه گانه بين مصفا، برنيس بژو و طاهر رحيم شکل مثلث عاشقانه را پيدا کند اما فرهادي، عمدا وارد اين فضاها و روايت ها نمي شود و درام پرتنش اگزيستانسياليستي اش را حول محور تم اصلي اش، يعني کشف حقيقت بنا مي کند.<br /><br /> <img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133003_muir-cutout_70773o.png" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133003_muir-cutout_70773o.png" / onload="ResetWH(this,470);"><br /><br /><strong>کيت ميوئر<br /></strong><br />اين منتقد سينمايي تايمز، از 5 ستاره به اين فيلم 5 ستاره داده و نوشته که اصغر فرهادي در اين "درام فوق العاده"، درکي عميق از ذات آشفته وضعيت انساني را به نمايش مي گذارد. به نوشته او اين فيلم نامزدي جدي براي نخل طلا به نظر مي رسد.<br /><br />او اين فيلم را نمونه اي از علاقه اصغر فرهادي به ابهام و رازآلودگي دانسته که در فيلم "جدايي نادر از سيمين" هم نشان داده بود.<br /><br />خانم ميوئر بازي سه شخصيت اصلي فيلم را "فوق العاده" توصيف کرده و نوشته که آنها "خيزاب هاي احساسي اي ايجاد مي کنند که مخاطب را به شکلي غيرمنتظره در خود غرق مي کنند." به نوشته او هر يک از شخصيت هاي فيلم، همدردي مخاطب را بر مي انگيزد و در عين حال، اين همدردي را پس مي زند.<br /><br />به نوشته او، هيچ قهرمان يا برنده اي در اين داستان نيست- داستاني که بر دوش مخاطب، بار رازي را مي گذارد که هيچ يک از شخصت هاي داستان، هرگز آن را نخواهند دانست.</p><br><p style="text-align: center;"><br /> <img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518134056_44444444444444444444444444444444.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518134056_44444444444444444444444444444444.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;"><br /><strong>محمد عبدي</strong><br /> <br />تجربه ديدني ديگري از اصغر فرهادي که جهان تلخ و تيره اي بنا مي کند که در آن انسان ها اسير جبر و تقديري به نظر مي رسند که گريز و گزيري از آن نيست و فيلمساز ابايي ندارد که شخصيت هايش را- که هيچ کدام قهرمان نيستند؛ حتي شخصيت احمد که در ابتدا قهرمان به نظر مي رسد، اما در نهايت نيست- تا سرحد سياهي مطلق و تنهايي دروني عميق- که ويژگي همه انسان هاست؛ گيرم که پنهانش کنند- پيش مي برد و با دوربيني سيال و پر تحرک به مانند دو فيلم قبلي موفق مي شود تماشاگر را در احوال دروني متلاطم آدم هايش شريک کند و او را از يک آرامش ظاهري به درون يک جهنم واقعي هدايت کند و با جزئياتي به غايت حساب شده - که در نهايت اين ميزان «حساب شدگي» و بستن راه بر روي هر نوع غريزه و ناخودآگاه به فيلم لطمه مي زند؛ از جمله ديالوگ هاي نمادين مثل اشاره به بند نيامدن باران که جايي در ساختار فيلم پيدا نمي کنند و به يکدستي اثر خدشه وارد مي کنند - و نوعي تعليق جذاب و گره گشايي لحظه به لحظه- که پيشتر در سينماي فرهادي وجود نداشت، اما در سه فيلم اخير که مي توان آنها را سه گانه فرهادي درباره مفهوم حقيقت و اشکال گونه گون آن دانست- تماشاگر را در تنشي مداوم- اما به شکلي خفيف تر از جدايي نادر از سيمين- قرار مي دهد و به رغم کند شدن و تکرار برخي از لحظات، کماکان از فيلمساز و فيلمنامه نويس طراز اولي حکايت دارد که سينما را به شدت مي شناسد.<br /><br /> <img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133151_abc_ann_wtb_sag_130128_704x396.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133151_abc_ann_wtb_sag_130128_704x396.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"><br /><strong><br />جاستين چانگ</strong><br /> <br />جاستين چانگ، منتقد نشريه ورايتي، نوشته که اصغر فرهادي با اينکه وطن خود ايران را ترک کرده تا فيلمي در پاريس با بازي برنيس بژو بسازد، فيلم "گذشته" نمي توانسته حسي بيش از اين، به "خانه" داشته باشد.<br /><br />به نوشته او، اين فيلم هم مثل "جدايي نادر از سيمين" ملودرامي خانوادگي است که به شکلي بديع، پيکرتراشي شده است. او فيلم را "فرشي تافته از رازگشايي ها"يي توصيف کرده که "به دقت طراحي شده است."<br /><br />به نوشته جاستين چانگ، با وجود اينکه "حس ساختار روايي فرهادي در لحظاتي تقريبا بيش از حد قاطعانه است،" ولي او روي شخصيت ها، بازي ها و تم فيلم، توجهي "ريزبينانه" داشته است.<br /><br />آقاي چانگ بازي هاي فيلم را "قدرتمندانه" توصيف کرده است.</p><br><p style="text-align: center;"><img class="decoded" src="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133128_geoff_andrew.jpg" border="0" alt="http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/0713/26.02/130518133128_geoff_andrew.jpg" / onload="ResetWH(this,470);"></p><br><p style="text-align: center;"><strong>جف اندرو</strong></p><br><p style="text-align: center;">اين منتقد سايت اند ساوند، درباره فيلم نوشته است: مثل دو اثر قبلي اصغر فرهادي، "گذشته" فيلمي است که به شدت بر ريزه کاري هاي روانشناختي و اخلاقي در فيلمنامه متکي است؛ در واقع اگر به خاطر توجهي که فرهادي به جزئيات مشخصي از ميزانسن مي کند نبود، اين فيلم ممکن بود که در برخي لحظات، "خيلي تئاتري" حس شود.<br /><br />به نوشته او، گرفتارشدن شخصيت هاي جدايي نادر از سيمين در رازها و دروغ هايي مدام، به آن فيلم حسي کاملا ارگانيک و باورپذير مي داد، ولي در فيلم تازه فرهادي، برخي از از رازگشايي ها "ثقيل و حتي با حسي از تصنع به نظر مي رسد."<br /><br />او همچنين به برخي "شلختگي ها" در روايت اشاره کرده است و نمونه آن را فراموش شدن يکي از شخصيت هاي اصلي در طول چند صحنه ذکر مي کند.<br /><br />او نوشته است که به نظر او فيلم طولاني است و سخت است که در پايان بگوييم که دقيقا قرار است فيلم درباره چه کسي يا چه چيزي باشد.<br /><br />اين منتقد بازي ها را محکم و ميزانسن ها را استوار دانسته است و با اين حال، "گذشته" را "حتي در مقايسه با "چهارشنبه سوري"و "درباره الي"، "کمي مايوس کننده" دانسته است.</p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/52/%d9%81%d9%8a%d9%84%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d9%86%d9%88%d9%8a%d8%b3%d9%8a+%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82.+%d9%86%d9%88%d8%b4%d8%aa%d9%87+%d8%a7%d8%b4%da%a9%d8%a7%d9%86+%d8%ac%d9%84%d8%a7%d9%84%d9%8a+%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%8a.+%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa+%d8%a7%d9%88%d9%84/Wed, 15 Jan 2014 04:19:00 GMTفيلمنامه نويسي خلاق. نوشته اشکان جلالي فراهاني. قسمت اول<div dir='rtl'><p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">صحبتي با خواننده عزيز</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">کتاب حاضر در ابتدا جزوه اي بود جهت استفاده در کلاس هاي آموزشي که بعد از استقبال نسبتا خوب شاگردان کلاس ها و اصرار اطرافيان، سعي کردم با اضافه کردن مطالبي کاربردي و جامع تر ، تجربياتم را در خدمت تعداد نفرات بيشتري بگذارم. از اين روست که لحن کتاب، لحني دوستانه و سر راست دارد و سعي بر آن بوده تا ارتباط صميمي بين خود و هنرجويان را نيز در اين کتاب حفظ نمايم. اين کتاب به عنوان کتاب کار کلاس ها در تماميه سطوح نيز قابل استفاده بوده و مطالب بر پايه فيلمنامه نويسي خلاق طرح ريزي گرديده است و نه کليشه هاي مرسوم آموزش فيلمنامه نويسي.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">درس اول:</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">در کلاس هاي فيلمنامه نويسي خلاق من، روشي پيگيري مي شود که نمي دانم نويسندگان موفق از آن براي نوشتن آثارشان استفاده مي کنند يا خير. اما براي نويسندگان تازه کار فوق العاده مثمر ثمر بوده. در کلاس هاي من همه چيز فقط با يک ايده شروع مي شود. در بعضي مواقع تنها يه کلمه. کلمه اي بسيار ساده که ذهن هنرجويان را درگير فکر کردن به خلق يک موقعيت جذاب و دراماتيک مي کند. بعضي افراد ذاتا داراي قدرت دراماتيزه کردن هر چيزي هستند. يکي از بستگان نزديک من لطيفه هايي قديمي را آنچنان دراماتيک بازگو مي کند که امکان ندارد بتوانيد حواستان را جاي ديگري پرت کنيد. آنچنان جذب داستانگويي او مي شويد که محال است در آن لحظه به چيزي جز دنيايي که او خلق مي کند بيانديشيد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">براي شروع نوشتن واقعا ضروريست که ذهنتان را از هرچيزي خالي کنيد و تنها به يک کلمه و رابطه آن کلمه با دنياي پيرامونتان فکر کنيد. آن کلمه چيست؟ براي تمرين ، اصلا مهم نيست که چه کلمه اي را در نظر مي گيريد. يکي از بزرگترين مشکلاتي که در کلاس ها پيش مي آيد اينست که هنرجويان فکر مي کنند اولين فيلمنامه اي که مي نويسند بايد به تهيه کنندگان ارائه شود و بعضا مورد استقبال پرشور آنان واقع گردد. هنرجويان فراموش مي کنند که فروش فيلمنامه و يا ساخت يک فيلمنامه مستلزم تمرين بسيار است. آيا اگر به دنبال يادگيري نواختن گيتار بوديد انتظار داشتيد با تمرين نت ها، کسي به شما پولي بپردازد و يا از شما براي برگذاري کنسرت دعوت نمايد؟! آيا اگر در حال تمرين پاس بغل پا بوديد توقع داشتيد کسي شما را براي عضويت در تيم ملي فوتبال کشورتان دعوت کند؟! مسلما جواب منفيست. اما نمي دانم چه مي شود که هنرجويان ، اين قضيه که نوشتن در کلاس تنها تمرين است را فراموش مي کنند و اجازه تفکر خلاق را از خود مي گيرند. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پس ذهن خود را از عواقب انديشيدن به هر کلمه اي پاک کنيد. حال که کلمه را پيدا کرديد، سعي کنيد داستاني يک خطي ، راجع به کلمه مورد نظر بنويسيد. شايد اين سخت ترين قسمت نوشتن يک فيلمنامه باشد. داستان يک خطي شما بايد ، تکرار مي کنم، بايد داراي چند خصوصيت بارز باشد تا براي ادامه مسير نوشتن مناسب تشخيص داده شود. خصوصيت هاي الزامي داستان يک خطي را به صورت سوال هايي مطرح مي کنم. با جواب دادن به سوالات زير مي توانيد تشخيص بدهيد که آيا موضوع انتخابي شما مي تواند به فيلمنامه اي موفق تبديل شود يا خير. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">1.اگر اين داستان يک خطي را به عنوان تبليغات يک فيلم سينمايي بشنويد، حاضريد براي ديدنش پول و وقتتان را خرج کنيد و به سينما برويد؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">2.آيا داستان شما درباره چيزيست که مردم اغلب به آن فکر مي کنند؟ آيا مردم دغدغه داستان شما را در زندگي روزمره دارند؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">3.آيا موضوع داستان شما براي اولين بار تبديل به فيلمنامه مي شود؟ اگر نه، چه فرقي با نمونه مشابه خود دارد؟ آيا اين تفاوت آنقدر بارز است که مردم براي ديدن اين تفاوت به سينما بروند و سرخورده از ديدن فيلمي تکراري به خانه باز نگردند؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">4.آيا داستانتان بار آموزنده نيز دارد؟ آيا بيننده پس از ديدن فيلم چيزي به معلوماتش اضافه شده است؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">5.آيا قهرمان داستان ، در طي فيلم، تلاشي براي رسيدن به خواسته اش مي کند؟ آيا مانعي پيش روي اوست؟ قهرمان داستان چگونه موانع را پشت سر مي گذارد؟ </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">6. آيا قهرمان داستان به خواسته اش مي رسد؟ چگونه؟ اگر نمي رسد چرا و چگونه؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">7. آيا داستان داراي تصاوير زيبا هم هست؟ مطمئنيد که داستانتان به جاي فيلم نبايد به نمايشنامه راديويي تبديل شود؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">جالب اينجاست که تنها پاسخ دادن به همين سوالات، داستان يک خطي شما را تبديل به داستاني يک صفحه اي خواهد کرد و اين بدان معناست که ناخودآگاه فيلمنامه نوشته ايد. نوشتن واقعا به همين سادگيست. اجازه دهيد ناخود آگاهتان نقش بيشتري در امر نوشتن ايفا کند. شما تنها و تنها مسئوليت هدايت ناخود آگاهتان را برعهده خواهيد داشت. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اگر نخواهم بيش از حد حاشيه بروم بايد اين نکته را خاطر نشان کنم که جواب هاي قانع کننده به سوالات بالا ، پليست براي رسيدن به نوشتن فيلمنامه اي با استانداردهاي قابل قبول. شما مي توانيد هيچکدام از اصول را رعايت نکنيد و فيلمنامه اي عالي بنويسيد. اما باز هم مي توانيد آن را از لحاظ کيفي تکرار کنيد؟ واقعيت موجود اينست که در اکثر مواقع چنين اتفاقي نخواهد افتاد. </span> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">1.اگر اين داستان يک خطي را به عنوان تبليغات يک فيلم سينمايي بشنويد، حاضريد براي ديدنش پول و وقتتان را خرج کنيد و به سينما برويد؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اگر شما نتوانيد سينما رو هاي ثابت قدم و حرفه اي را براي ديدن داستانتان به سينما بکشانيد، هرگز نخواهيد توانست عموم مردم را براي اين کار ترغيب نماييد. جواب دادن به سوال شماره1 دقبقا در مورد همين قضيه است. آيا داستانتان مي تواند در ابتدا نظر تهيه کنندگان ، بينندگان و در نهايت منتقدان را به خود جلب کند؟ اينکه چه چيز توانايي جذب مخاطبان را دارد سواليست که تمام تهيه کنندگان دنياي سينما به دنبال پاسخ دادن به آن هستند. شايد پاسخ دقيقي هم براي اين پرسش وجود نداشته باشد، اما حداقل مي توان تدبيري انديشيد تا با کمترين ميزان ريسک مواجه شويم. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">2.آيا داستان شما درباره چيزيست که مردم اغلب به آن فکر مي کنند؟ آيا مردم دغدغه داستان شما را در زندگي روزمره دارند؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">بينندگان چه فيلمي يا داستاني را دوست دارند؟ چه چيزي برايشان جالب است؟ چه چيزي برايشان ارزشمند است؟ شما بايد به همه اين ها فکر کنيد. تمنا مي کنم دست از فرياد زدن اين جمله که (من براي دل خودم مي نويسم) برداريد. شما مي توانيد براي دل خودتان بنويسيد، فيلم بسازيد و يا شعر بگوييد. اما اگر براي دل خودتان است، ديگر جلب نظر بينندگان نبايد برايتان مهم باشد. ديگر فروش فيلمنامه را بايد از سرتان بيرون کنيد. ما در اين کتاب نکاتي را مورد بررسي قرار مي دهيم تا به ما کمک کند فيلمنامه اي بنويسيم که نه تنها دل خودمان بلکه دل هزاران بيننده ديگر را تسخير کند. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">سوال دوم مربوط به علايق و دلمشغولي هاي بينندگان احتمالي اثر شماست. احتمالا خيلي از خوانندگان کتاب سوال خواهند کرد که ما از کجا بدانيم علاقه مندي هاي بينندگان چيست؟ بايد بگويم در نظر اول سوالتان درست به نظر مي رسد، البته اگر از سياره ديگري به روي زمين تشريف فرما شده باشيد. ما همگي انسانيم و اگر هيچکس را نشناسيم، دست کم از علاقه مندي هاي خودمان کم و بيش آگاهيم. شايد حرفم کمي اغراق آميز به نظر برسد اما به جرات مي توانم بگويم ما با تک تک قهرمانان فيلم هاي موفق تاريخ سينما در حدي همذات پنداري مي کنيم. چه قهرمان سوپر من باشد چه مايکل کورلئونه در سه گانه پدر خوانده. يکايک انسان ها خصايص مشترک اخلاقي دارند. تنها تفاوت ميان ما، ميزان توجه به هرکدام از اين شاخه هاي انسانيست. به طور مثال من محبت به کودکان را به توجه به کهنسالان ترجيح مي دهم و شايد شما دقيقا نقطه مقابل من فکر کنيد. اما مطمئن هستم که مي دانيد کساني هم هستند که به کودکان بيشتر توجه مي کنند. اين تفاوت هاست که شخصيت افراد را از هم متمايز مي کند و نه خلاء ها. اين تفاوت به اين معنا نيست که شما کلا به دغدغه من فکر نمي کنيد. پس اينجا مي فهميد که من به چه موضوعي علاقه دارم. سوال اساسي اينست که آيا دغدغه من دغدغه اي فراگير است يا خير. اگر فراگير بود و عده بيشتري خواستند داستاني راجع به آن بشنوند و ببينند داستانتان را بنويسيد، اگر نه، آن را دور نياندازيد ، بلکه داستانتان را به طرزي بازگو کنيد که علاقه مندي هاي من را نيز در بر بگيرد. اما پيشنهاد من نوشتن در مورد علاقه مندي ها به صورت ناب و با اصالت است. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">3.آيا موضوع داستان شما براي اولين بار تبديل به فيلمنامه مي شود؟ اگر نه، چه فرقي با نمونه مشابه خود دارد؟ آيا اين تفاوت آنقدر بارز است که مردم براي ديدن اين تفاوت به سينما بروند و سرخورده از ديدن فيلمي تکراري به خانه باز نگردند؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">موضوع سوال سوم کپي نکردن از آثار سينمايي ديگر است. منظورم اقتباس نيست. کپي برداري به شما وجه خوبي نمي دهد. ضمنا در اين کتاب قصد داريم نويسندگي خلاق را بياموزيم و نه نويسندگي کپي کارانه. به شخصه حتي در بعضي مواقع از اقتباس هم دل خوشي ندارم و به هنرجويانم يادآوري مي کنم که دنياي امروز دنياي تکرار ايده هاي موفق گذشته نيست. سرعت دنيا هر روز از روز قبل بيشتر مي شود. کمتر پيش مي آيد کسي از قطار دنيا پياده شده و با شما به گذشته ها نگاهي بياندازد. به جاي مجبور کردن مردم براي پياده شدن از قطار، خودتان سوار قطار شويد و داستانتان را در قطار پر سرعت زندگي تعريف کنيد. مطمئنا اين کار انرژي و وقت کمتري را هدر خواهد داد و مخاطبان بيشتري را با شما همراه خواهد کرد. اما اگر همچنان قصد داريد داستاني تکراري را دوباره بازگو کنيد، چيزي بايد به آن اضافه کنيد. بايد امضاء شما پاي اين اثر باشد وگرنه عمر خودتان را بيهوده صرف تعريف داستان فرد ديگري کرده ايد. اگر چيزي نداريد که به داستان اصلي بيافزاييد و آن را بهتر کنيد، پس تمام قضيه را فراموش کنيد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">4.آيا داستانتان بار آموزنده نيز دارد؟ آيا بيننده پس از ديدن فيلم چيزي به معلوماتش اضافه شده است؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">سوال چهارم را خيلي ها دوست ندارند. اما خواهي نخواهي فيلم بايد حاوي محتوا باشد. چه از نظر بصري و چه از نظر داستاني. محتوا را شايد بعضي ها با نام پيام اخلاقي بشناسند. مهم نيست. فيلم بايد محتوايي زير متني داشته باشد. اگر نه که پس قصدتان از نوشتن فيلمنامه چيست؟ بهتر نيست به نوشتن گزارش روزانه ساخت ايستگاه مترو بپردازيد؟! مطمئنا شما براي نوشتن دليلي داريد. آيا يکي از دلايل اصليتان بهتر کردن دنياي پيرامونتان نيست؟ تنها چيزي که يک نويسنده بايد از آن فرار کند اينست که محتوا يا پيام اخلاقي فيلمنامه اش در لابه لاي کلمات مخفي نشده باشد. پيام اخلاقي را در طي فيلم بايد ديد و از بازگو کردن آن در ديالوگ هاي شخصيت ها با جديت اجتناب کنيد. شما فيلم تبليغاتي که نمي سازيد.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";"> 5.آيا قهرمان داستان ، در طي فيلم، تلاشي براي رسيدن به خواسته اش مي کند؟ آيا مانعي پيش روي اوست؟ قهرمان داستان چگونه موانع را پشت سر مي گذارد؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">کنش،کلمه کليدي جذابيت فيلمنامه است. هر فيلمي ، با هر داستاني، در هر ژانر و نوعي بايد داراي کنش باشد. کنش در واقع نيروي محرک داستان است. بدون کنش هيچ اتفاقي در فيلم نخواهد افتاد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">کلمه کنش به برخورد شخصيت ها با هم، برخورد شخصيت ها با محيط و وقايع اطراف و در بعضي مواقع برخورد شخصيت ها با عقايد و افکار دروني خودشان است. در حقيقت پاسخ داستان به کنش ، الزاما واکنش را در برخواهد داشت. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">شايد بعضي بگويند خب اين پرسش چه ارتباطي به کنش دارد؟ من قاطعانه مي گويم، خواست قهرمان ايجاد کنش خواهد کرد. داستاني که فاقد خواسته هاي قهرمان باشد هيچ کنشي را ايجاد نمي کند و در پي آن واکنشي هم از سوي ديگر شخصيت ها ، عوامل محيطي و افکاري به شخصيت ها بر نخواهد گشت. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اصولا قهرماني که خواسته اي نداشته باشد، قهرمان نيست. مثلا فرض کنيد رستم دستان در شاهکار فردوسي، هيچ خواسته اي نداشته باشد. خب؟! اصلا داستاني شکل نخواهد گرفت. بعضي از فيلمسازان غالبا تازه کار براي شکستن قواعد و رد شدن از خطوط قرمز فرضي و براي به رخ کشيدن قدرت کارگرداني و نويسندگي نداشته شان فيلم هايي را مي نويسند و مي سازند که قهرمان هيچ هدفي ندارد. مثلا فردي را در تصوير نشان مي دهند که از صبح تا شب در اتاق در بسته اي بي هدف به دور خود مي چرخد. به نظر شما اين فيلم است؟ اين داستان است؟ حتي در فيلم هاي ضد داستان هم قهرمان فيلم به دنبال هدفيسيت(در فصول بعد به انواع پيرنگ نيز پرداخته خواهد شد). اتفاقا قدرت نويسندگي در اين است که براي فردي که هيچ کاري نمي کند هم هدفي در نظر گرفته شود . مثلا قهرمان از وقت کشي و به بطالت گذراندن زندگي قصد رسيدن به هدفي را داشته باشد. اين هدف مي تواند انتقام از خود باشد و يا سرکوب تمايلاتي که براي قهرمان ناخوشايند است.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">حال توضيح خواهم داد که چرا خواسته قهرمان ايجاد کنش مي کند. شما قهرماني داريد که چيزي يا کسي را مي خواهد، چيزي يا اشخاصي قصد ممانعت از رسيدن قهرمان به خواسته اش را دارند. اين يعني کنش، يعني داستاني ناب.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">حتي امکان دارد اين موانع از درون خود قهرمان نشات گرفته باشند. براي مثال قهرمان مي خواهد از بانکي سرقت کند، وجدانش مانع اين کار مي شود. بين خواست قهرمان و وجدانش رابطه ي کنش و واکنش رخ مي دهد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اين که قهرمان چگونه به خواسته اش مي رسد نيز بسيار مهم است. قهرمان مي خواهد از بانک سرقت کند، وجدانش مانع او مي شود، قهرمان به نحوي که ما نمي دانيم از پس وجدانش بر مي آيد و از بانک سرقت مي کند. آيا چيزي در اين ميان گم نشده است؟ اگر به سليقه من باشد مي گويم تمام داستان مفقود است. حتي اگر شده يک فريم در فيلم ببينيم که نشان دهنده چگونگي فائق آمدن شخصيت بر مشکلات باشد هم داستان همچنان پا برجاست اما بدون آن داستاني رخ نداده است.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">6. آيا قهرمان داستان به خواسته اش مي رسد؟ چگونه؟ اگر نمي رسد چرا و چگونه؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اين که قهرمان داستان به خواسته اش مي رسد يا خير هيچ ارتباطي به کيفيت داستان ندارد. منظورم اينست که پايان خوش لزوما بد نيست و لزوما خوب هم نيست. شما نمي توانيد بگوييد اين فبلمنامه خوب است يا ضعيف چون قهرمان در آخر به خواسته اش مي رسد يا نمي رسد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">با همه اين اوصاف بسيار مهم است که از ابتدا بدانيد قهرمان به آنچه در طول فيلم برايش تلاش کرده است مي رسد يا خير. و در هر صورت چه قهرمان به خواسته اش برسد و يا نه، اين تلاش قهرمان ، داستان را شکل داده است. هرچه کنش بين نيروهاي خير و شر داستان بيشتر و منطقي تر باشد، داستان براي مخاطب جذاب تر مي شود.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">چند ماه پيش براي يکي از هنرجويانم راجع به لزوم رخ دادن اتفاق در فيلم و کنش توضيح مي دادم. به او گفتم فيلمنامه شما فاقد اتفاقات مهم و کنش است. در جلسه بعد حدود پانزده تصادف رانندگي ، دو فقره دزدي، يک قتل و چند جرم بي ربط به موضوع را به فيلمنامه اضافه کرد. از آن زمان به بعد ، از گفتن کلمه اتفاق عذاب وجدان مي گيرم. منظورم از اتفاق ، معناي دقيق کلمه است. چيزي که براي شخصيت پيش مي آيد. اما نه لزوما حادثه. اتفاق در فيلمنامه بايد يا توسط شخص قهرمان ايجاد شود و يا در بازخورد تصميمات و اعمال قهرمان. حادثه اي به مانند تصادف رانندگي اگر توسط شخص قهرمان ، اعمال و تصميمات او رخ نداده باشد و هيچ تاثير مثبت و يا منفي بر روند داستان نداشته باشد ، هيچ ارزشي ندارد و برفرض فيلمبرداري چنين صحنه هايي ، تدوين گر باهوش آن صحنه را با نگاه اول از فيلمتان حذف خواهد کرد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">هر اتفاق ، بايد چيزي را به فيلم اضافه کند. چه مثبت و چه منفي. هر اتفاق بايد قدمي باشد در پيشبرد داستان. هر اتفاق بايد گامي باشد به سوي حل معماي فيلم. هروقت به اينجاي صحبت مي رسم، شخصي مي گويد : <em>اين اتفاقات در زندگي براي همه مي افته</em>. بايد در جواب اين حرف بايد بگويم ما زندگي نمي سازيم، کار ما ساخت فيلم است. آدمي در زندگي خيلي کارهاي ديگر هم مي کند، آيا ما بايد تمام کارهاي شخصيت هاي داستان را گزارش وار در فيلمنامه لحاظ کنيم؟ اگر اينگونه بود فيلم هايي که کل زمان زندگي يک شخصيت را در شصت سال نشان مي داد، شصت سال طول مي کشيد و اين نکته که جذابيت کجاست ، کليد حل اين معما به نظر مي رسد.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">7. آيا داستان داراي تصاوير زيبا هم هست؟ مطمئنيد که داستانتان به جاي فيلم نبايد به نمايشنامه راديويي تبديل شود؟</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">تصاوير زيبا از نظر من به دو دسته تقسيم مي شوند. به کار بردن يک دسته از تصاوير ، مي تواند فيلم را به يک شاهکار تبديل کند و به کار بردن تصاوير ديگر مي تواند سطح کيفي فيلم خوبي را تا حد تيزر هاي بازرگاني پايين بکشد.</span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">تصاويري که موجب رشد ، بسط و ارتقا فيلم مي شوند دقيقا تصاويري زيبا هستند که به داستان گويي و شکل گرفتن روايت نيز کمک مي کنند. اما در مقابل تصاويري هم گاها در فيلم ها استفاده مي شود که عليرغم زيبايي ، هيچ تلاشي براي قصه گويي ندارند. اينگونه تصاوير همان تصاوير زائد به حساب مي آيند. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"><span style="font-size: 12.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">يک اصل بسيار کلي و مهم را فراموش نکنيد. هرچه که در فيلم اضافه مي شود ، بايد در راستاي پيشبرد داستان و ايجاد رابطه کنش و واکنش باشد. </span></p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br><p style="text-align: justify; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> </p><br></p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/51/%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af+%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%86%d8%af+(%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86+%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87)/Thu, 02 May 2013 22:35:00 GMTوجود دارند (داستان کوتاه)<div dir='rtl'><p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پارك بسيار شلوغ است. آنقدر شلوغ كه صداي چه چه هيچ پرنده اي به گوش نمي رسد. تنها نشاني وجود پرندگان فضله هايي از آنهاست كه بر جاي جاي نيمكت ها برجا مانده،و اين گواهي را مي دهد كه حتي اگر ديده و شنيده نمي شوند ، اما وجود دارند. </span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پير مرد تك وتنها در منتها اليه سمت راست نيمكتي زرد رنگ در خود فرو رفته. موهاي يكدست ،سفيد رنگش را حسابي آب و جارو كرده. سبيل بلندش كه انسان را به ياد تصاوير حك شده بر روي قليان هاي قديمي مي اندازد حسابي چرب و براق است. كراواتي طوسي رنگ ، كه با رنگ كت كهنه، اما تميزش حسابي ست شده، گه گاه با وزش بادي آرام و گرم به مانند دم گربه تكان تكان مي خورد.دختر بچه اي دست در دست مادر جوانش از كنار او در حال عبور است. پيرمرد ناخواسته نگاهي به دخترك مي اندازد و لبخندي بر روي لبانش نقش مي بندد. دخترك با بي تفاوتي زبانش را تا آنجا كه جا دارد از حلقومش بيرون مي آورد و مادرش دست او را به دست ديگرش مي دهد و بلند بلند به فرمي كه حتما پيرمرد بشنود مي گويد: خجالت هم نمي كشه با اين سنش، مرتيكه هيز!!!!</span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پيرمرد گويي حرف او را نمي شنود و يا نمي خواهد كه بشنود، همچنان با سرخوشي غرق در خوشي ديدار كودك است. پس از عبور دخترك و مادر جوانش، پيرمرد دوباره سر خود را در دستانش مي گيرد و به مانند كساني كه روضه مي خوانند خود را به جلو و عقب تكان مي دهد.</span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پسري جوان با موهاي بلندي كه در نگاه اول به دختران مي ماند در كنار پيرمرد مي نشيند. صداي آهنگ تندي كه از هدفنش بلند شده پيرمرد را متوجه حضور او مي كند. پيرمرد نگاهي زير چشمي به او مي اندازد. سپس تكيه مي دهد تا زاويه ديدش را وسعت بخشد. پسرك در دنياي خود است و با حركات آرام لبانش، خواننده فرنگي آهنگ را همراهي مي كند. پيرمرد دست چپش را از پشت به سر پسر نزديك مي كند، خيلي آرام ، گويي به دنبال شكار پروانه ايست.</span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">پسرك ناگهان با جهشي از جايش مي پرد ، پيرمرد دستش را به سرعت پس مي كشد، پسرك از جيب جلوي شلوار جينش گوشي موبايلش را خارج مي كند، هدفن را از گوشش بيرون مي كشد و با عشوه اي مثال زدني تلفن را پاسخ مي دهد و از كنار پيرمرد مي گذرد، بي آنكه نگاهي به او بي اندازد. پيرمرد همچنان به پسرك و عبورش از ميان انبوه جمعييت و درختان مي نگرد. با عجله سر خود را لمس مي كند و دستش را نگاهي مي اندازد. چيزي نيست جز فضله پرندگان و اين گواهي را مي دهد كه حتي اگر ديده و شنيده نمي شوند ، اما وجود دارند. </span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"><span style="font-size: 14.0pt; font-family: "0 Lotus Bold";">اشکان جلالي فراهاني<br /></span></p><br><p style="text-align: justify; text-justify: kashida; text-kashida: 0%;"> </p><br></p></div>اشكانtag:diruz.ParsiBlog.com/Posts/44/%d9%85%d8%aa%d9%86+%d9%83%d8%a7%d9%85%d9%84+%d9%81%d9%8a%d9%84%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d9%87%d8%a7%d9%8a+%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac%d9%8a/Wed, 05 Sep 2012 11:43:00 GMTمتن كامل فيلمنامه هاي خارجي<div dir='rtl'><p>بسياري از دوستان از من خواسته بودند تا تعدادي از فيلمنامه هاي مطرح تاريخ سينما رو با زبان اصلي براشون بفرستم. از اونجايي که پاسخ دادن به تک تک ايميل ها و ارسال مطالب به صورت نفر به نفر کاري بس مشکل و زمان بر است، تصميم گرفتم لينک دسترسي به چندين و چند فيلمنامه خوب رو براتون درج کنم. اميدوارم که از خوندنشون لذت ببريد.</p>
<br><p>ضمنا به زودي و براي اولين بار تعدادي از اين فيلمنامه ها ترجمه، و به صورت رايگان در اختيار شما عزيزان قرار خواهد گرفت.</p>
<br><p style="text-align: center;"><a href="http://diruz.parsiblog.com/Pages/zaban/" target="_blank"><span style="font-size: small;">براي خواندن مطالب اينجا کليک کنيد</span></a></p>
<br><p> </p>
<br><p> </p>
<br><p> </p>
<br><p><img id="il_fi" style="padding-bottom: 8px; padding-right: 8px; padding-top: 8px;" src="http://www.closeup.de/media/oart_0/oart_q/oart_13967/thumbs/18883_476505.jpg" alt="" width="300" height="201" / onload="ResetWH(this,470);"><img id="il_fi" style="padding-bottom: 8px; padding-right: 8px; padding-top: 8px;" src="http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQUoe6lxTd9_6qn7rAcrTV5AKoNL7vKL7rL3nUOEBaUXpX0RCIQUg&t=1" alt="" width="181" height="279" / onload="ResetWH(this,470);"></p>
<br><p> </p>
<br><p>نظرات:</p>
<br><p>سيامک: امکان ترجمه و انتشار همين فيلمنامه ها براتون هست؟</p>
<br><p>پاسخ مدير: همونجور که گفتم به زودي ترجمه اين فيلمنامه هارو خواهيد ديد. در حال حاضر يکي ازين فيلمنامه در دست ترجمه و تايپ مي باشد</p>
<br><p>...................................</p>
<br><p>ناشناس: کار جالب کرديد. ممنون</p>
<br><p>پاسخ مدير: قابل شما مخاطب عزيز رو نداره</p>
<br><p>...................................</p>
<br><p>ناشناس: مي خوام فيلمنامم رو براتون بزارم تا همه بخونن. امکانش هست؟</p>
<br><p>پاسخ مدير: بله. حتما. خوشحال مي شم. به زودي تمام فيلمنامه هاي بلند و کوتاه ارسالي شما عزيزان رو با نقد کامل منتشر خواهم کرد. در ضمن يه بخشي رو داريم راه مي اندازيم تا شما فيلمنامه هاتون رو بديد و ما هم در فروش و ارائه اونها به تهيه کنندگان کمکتون کنيم</p> </div>اشكان